اعجاز
قرآن، در ميان مباحث علوم قرآنى، همواره در طول چهارده قرن از نزول قرآن به اين
سو، «اعجاز قرآن» بىگفتوگو از مهمترين مباحث بوده است؛ گويى بر فراز قله مباحث
علوم قرآنى قرار گرفته و پيوسته مفسران و محققان علوم قرآنى سعى كردهاند، زاويه
يا زوايايى از آن را پردهگشايى كنند. در اين ميان، دو انديشمند معاصر و برجسته
شيعى، علامه طباطبايى (ره) و آيتالله معرفت (ره) نيز كوشيدهاند سهمى در تبيين و
توسعه اين بحث دامنهدار و كهنسال قرآنى داشته باشند. يكى به عنوان مفسرى نوانديش
كه بناى استوار تفسير «قرآن به قرآن» را احياء و بازسازى كرد و ديگرى به عنوان
عالمى قرآن پژوه كه بىترديد خلأ موسوعهاى گسترده در علوم قرآنى را براى نخستين
بار در كتابخانههاى شيعى پركرد.
شايد
اين گزينش بتواند از يك سو اعجاز را از نگاه يك مفسر تشريح كند و از سويى ديگر آن
را با بنان و بيان يك مجموعه نگار شيعى در علوم قرآنى توسعه و گسترده گرداند.
معناى
لغوى اعجاز
اعجاز
از ريشه «عجز» است و لغت شناسان براى اين كلمه، حداقل سه معنا را يادسپارى
كردهاند:
الف-
ناتوانى و ضعف: «العجز» به معناى ناتوانى و ضعف است و نقيض حزم و دورانديشى است.
(فراهيدى 1410، ج 1، ص 215) ابن منظور نيز با همين معنا همداستان است. (ابن منظور،
1414، ج 5، ص 365)
ب-
تأخير: راغب اصفهانى در معنايابى «عجز» مىگويد:
عَجزُ
الانسانِ: «مُؤَخَّره و به شُبِّهَ مؤخره غيره» كه بر معناى «تأخير و عقب ماندگى»
دلالت دارد. (اصفهانى، 1412، ص 547)
ج-
فوت و از دست دادن: وقتى مىگويد: الإعجاز: الفوت و السبق، يعنى آن را به معناى
«فوت و از دست دادن» نيز مىداند. البته در اين ميان، استعمال واژه «عجز» در «ضعف
و ناتوانى» متعارف شده است.
معناى
اصطلاحى
دانشمندان
علوم قرآنى بر معناى اصطلاحى «معجزه» همداستان هستند، اگرچه گاه برخى قيود را بر
آن افزودهاند. «كسى كه مقامى را از جانب خداوند ادعا مىكند، به عنوان گواه بر