7. نسخ در
قرآن به تعطيلى احكام منجر نمىشود؛ زيرا حقيقت نسخ، تشريع احكام مطابق شرايط
واقعى است، از اين رو، هر يك از ناسخ و منسوخ در جاى خود، كاربردى هستند. در موارد
نسخ مطلق و برداشته شدن كلى حكم يك آيه قرآن، پيامهايى فراگير از آيات استنباط
مىشود كه مقيّد به زمان يا مكان نيست.
8.
تناسب احكام با شرايط مخاطب عصر نزول به معناى تأثيرپذيرى قرآن از فرهنگ زمانه
نيست. قرآن آيينهاى ابراهيمى را با زدودن تحريفات، استمرار بخشيد؛ فرهنگهاى
عقلايى را درصورت داشتن ملاك اعتبار، امضا كرد و با فرهنگهاى جاهلى به مبارزه
برخاست؛ بنابراين، قرآن هرگز از فرهنگ منحط زمان تأثير نپذيرفت، بلكه خود
پايهگذار فرهنگى مترقى است.