منسوخ را به
قدرى كوچك كرده است كه به چند تك آيه محدود شده است يا به انكار نسخ در قرآن
انجاميده است. تعداد آيات منسوخ از ديدگاه سيوطى، بيست آيه است. (سيوطى، بى تا ج
3، ص 68) وآيتاللّه سبحانى دو آيه را منسوخ شمرده است. (سبحانى، 1379، ص 116)
بنابر نظر آيتاللّه خويى، تنها يك آيه نسخ شده است. (خويى، 1394، ص 305 و 306)
آيتاللّه معرفت از منظرى ديگر منكر نسخ در قرآن شده است. ايشان برداشته شدن كلى
حكم يك آيه را از قرآن كريم مردود دانسته است. بر اين اساس، نسخ مصطلح را انكار
كرده است؛ چراكه قرآن كتابى جاودانه است كه احكام غير كاربردى در آن جايى ندارد.
(معرفت، 1387، ج 3، ص 487)
برخى
نيز براى فرار از شبهه تحريف، منكر وجود نسخ اصطلاحى شدهاند. علامه عسكرى در
اينزمينه معتقد است كه آيات ناسخ و منسوخ به معناى اصطلاحى در قرآن وجود ندارد؛
چراكه در قرآن آيهاى نيست كه حكم آيهاى ديگر را برداشته باشد. از ديدگاه ايشان،
خداوند برخى احكام موقت را بر پيامبرش به صورت وحى غير قرآنى نازل مىكرد و
مسلمانان بر اساس آن عمل مىكردند. هنگامى كه زمان آن حكم به پايان مىرسيد، باز
خداوند با وحى غير قرآنى، آن حكم را نسخ كرده، مسلمانان را از پايان آن حكم آگاه
مىساخت؛ آنگاه با وحى قرآنى، داستان حكم يادشده و نسخ آن را خبر مىداد؛ هرچند
ممكن است در يك يا چند مورد، خداوند ناسخ حكم پيشين را در قرآن ذكر كرده باشد.
علامه در پايان مىنويسد: «بنابراين ديدگاه، در قرآن حتى يك آيه منسوخ وجود
ندارد.» (عسكرى، 1417، ج 2، ص 271) دغدغه فرار از شبهه تحريف، علامه عسكرى را به
انكار نسخ در قرآن واداشته است؛ حال آنكه به تصريح قرآن، سخنان پيامبر و اهل بيت
عليهم السلام ومفسران، نسخ در آيات قرآن واقع شده است. همچنين سفارشهاى فراوان
پيامبر و ائمه عليهم السلام درباره لزوم شناخت آيات ناسخ و منسوخ، مجالى براى
انكار نسخ باقى نمىگذارد.
اين
دوگانگى در تبيين اصطلاح نسخ، بازنگرى در معناى اصطلاحى نسخ را ضرورى مىسازد. به
نظر مىرسد كه شرايط و قيود پيشساخته مفسران و دانشمندان اصولى در باب نسخ، صِرف
تراوشهاى ذهن آنان باشد؛ وگرنه اصطلاح نسخ به همان معناى گستردهاى است كه
پيشينيان دريافت مىكردند. بر اين اساس نسخ، هرگونه تغيير وجايگزينى حكمى به جاى
حكم پيشين است؛ هرچند تخصيص، تقييد يا نسخ ظاهرى باشد؛ چنانكه امام صادق عليه السلام
در تعريف