2- قتاده
نقل مىكند كه از انس بن مالك پرسيدم چه كسى قرآن را در زمان پيامبر جمعآورى
مىكرد؟ پاسخ مىدهد چهار نفر كه همگى از انصار بودند: ابى ابن كعب- معاذبن جبل-
زيدبن ثابت و ابوزيد.
3-
نسائى با سند صحيح از عبدالله بن عمر نقل مىكند كه من قرآن را جمعآورى كرده بودم
و هر شب يك بار مىخواندم؛ وقتى اين جريان به گوش پيامبر رسيد، فرمود هر ماه يك
بار آن را بخوان.
نتيجهاى
كه آيتالله خويى از اين روايات مىگيرند، اين است كه چگونه ممكن است با وجود اين
روايات بگوييم ابوبكر اولين كسى است كه قرآن را جمعآورى كرده است و بر فرض پذيرش،
چرا ابوبكر زيد و عمر را مأمور اين كار كرد، در حالى كه عبدالله ابن مسعود و معاذ
و أبى نيز زنده بودند و حق اولويت در اين كار با آنها بود يا حداقل اينكه اينها
نيز مىبايست در اين مأموريت سهمى داشتند.
نكته:
اگرچه اين روايات تا حدودى با هم متعارض هستند، اما نكته اصلى اين است كه واژه جمع
دراين روايات، جمع به معناى گردآورى در ميان دوجلد نيست. بلكه به معناى حفظ و
كتابت قرآن است وقدر متيقن مستفاد از اين روايات اين است كه بگوييم تدوين وكتابت
قرآن در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده است وجمعآورى بين الدفتين پس
از پيامبر صورت پذيرفته است.
پاسخ
سوم: تعارض احاديث جمع با آيات قرآن
در
پاسخ سوم ايشان مىفرمايند: مضمون و محتواى احاديث جمع قرآن در زمان پس از پيامبر
با برخى از آيات قرآن در تعارض است. توضيح اينكه بسيارى از آيات قرآن دلالت دارند
بر اينكه سور قرآن از زمان نزول متمايز بودهاند و هر يك از سور جداگانه نزد مردم
حتى مشركين بوده است. چون پيامبر طبق دستور خود قرآن، مشركين و كفار را به مبارزه
طلبيده است كه اگر مىتوانند مثل اين قرآن يا ده سوره يا يك سوره مثل آن بياورند.
معناى اين تحدى اين است كه قرآن در دسترس آنان بوده است؛ و در آيات زيادى و در
حديث ثقلين قرآن مجيد كتاب ناميده شده و اين دلالت بر اين دارد كه قرآن جمعآورى و
مدون شده بوده و الّا نام كتاب بر آن صادق نبود.
نكته:
اينكه سور قرآنى از همان زمان نزول متمايز بوده و مشركين نيز به آنها دسترسى
داشتهاند، دليل بر جمع و گردآورى بين دو جلد در آن زمان نمىشود و نام كتاب بر
برخى از