علمى، اين
يك آسيب است كه هرروز كسى را پسنديديم، هرچه مىخواهيم تعريف و تمجيد، هرروز هم
نمىپسنديم ....
مثال
ملموس درمورد كتاب:
كتابى
به نام «كتاب سليم» اگر كسى يكجاى اين كتاب را مطالعه مىكند، مىبيند درباره
فاطمه زهرا عليها السلام مسائل و بحثهاى خوبى دارد، مىگويد: اين كتاب ابجد شيعه
است؛ يعنى الفبايى كه هر شيعه بايد اين كتاب در خانهاش باشد، بايد چنين باشد،
بايد چنان باشد. بعد ناگهان با يك بحثى كه مورد پسند نيست، مواجه مىشود، مىگويد:
اين كتاب جعلى است، به قول بعضى رمانى بيش نيست. آيا واقعا كتاب «سليم» اينطور
است؟ اگر خواستيم بررسى كنيم، يكجا بگوييم ابجد شيعه است و به بعضى از بزرگان
نسبت بدهيم بگوييم در همه خانهها بايد باشد، بگوييم الفباى تشيع است؛ اما آن
جايىكه حرفى برخلاف پسند ما دارد، بگوييم اين كتاب مجعول است.
اينجور
قضاوتهاى افراط و تفريطى در مورد اشخاص، كتابها، حتى درمورد بعضى از گفتارها
درست نيست. در مراكز علمى، در مجامع علمى هر كسى را، هر كتابى را، هر نظريهاى را
مىخواهيم معرفى كنيم، بايد دنبال حق باشيم. اين يك آسيب است. ما در بحثهاى سياسى
و اجتماعى اين چيزها را داريم ولى در مراكز علمى نبايد باشد. الان در زمان ما هر
روز مىخوانيم، يك گروهى كه حامى دولتاند تا اسم دولت بيايد، هر مسألهاى كه پيش
بيايد، مىگويند دو برابر سابق كار شده است، چهار برابر سابق كار شده است. از
آنطرف هم بعضى مىگويند مىخواهيم انقلاب را نجات بدهيم؛ يعنى آنقدر در خطر است
كه ما مىگوييم مىخواهيم نجات بدهيم. هيچ كدام درست نيست. نه آنطور بايد بگوييم
كه بيست برابر سابق كار شده نه اينجور .... اگر مىخواهيم واقعا نمره بدهيم، بايد
دقت كنيم.
من
فكر مىكنم در مسائل علمى، در معرفى اشخاص، در معرفى كتابها بايد اعتدال را رعايت
كنيم. اميدواريم آيتالله معرفت گرفتار اين آسيب نشده باشد كه از اينطرف بعضىها
بياورند پايين پايين كه يعنى هيچ، بعضىها هم ببرند بالاى بالاى بالا يعنى هيچ
نقطهى ضعفى نيست. نه ظاهرا اينطور نيست. بايد آثار هر كسى بررسى شود، خوبىها و
نقاط ضعفش بيان شود تا نقاط ضعفش برطرف شود. اين مطلب اولى بود كه به عنوان موعظه
خدمت شما عزيزان عرض كردم.