معنايى در
هر دو مصداق درك مىشود كه قابل انكار نيست، در حالىكه در بين دو مشترك لفظى (مانند
«شير» به معناى مايع خوراكى و «شير» به معناى حيوان درنده) هيچ نسبتى وجود ندارد؛
بنابراين، رقيب اصلى نظريهى روح معنا دو نظريهى ديگرند: ديدگاه اهل ظاهر و
نظريهى حقيقت و مجاز.
طبق
نظريهى روح معنا، در تقابل دو نظريهى رايج اهل ظاهر و معتقدان به مجاز، از هر
كدام سخنى پذيرفته و سخنى ديگر رد مىشود. ادعاى اهل ظاهر اين است كه:
1-
اصل در الفاظ قرآن بر استعمال حقيقى است و استعمال مجازى واژهها خلاف اصل است.
2-
بايد معناى محسوس الفاظ متشابه را بپذيريم يا در معناى آنها توقف كنيم.
صاحبان
نظريهى روح معنا، سخن اول اهل ظاهر را پذيرفتهاند. از ديدگاه آنان گرچه مجاز
شيوهاى در سخن گفتن است كه اهل زبان آن را نه تنها در گونهى ادبى، بلكه در سخنان
متعارف خود نيز به كار مىگيرند، اما در عينحال، اصل بر كاربرد الفاظ در معناى
حقيقى است و استعمال مجازى الفاظ، كاربردى خلاف اصل و نيازمند قرينه است. در
عينحال آنان در سخن دوم با اهل ظاهر مخالفت كردهاند. چون براى آنان هرگز ممكن
نبوده است، در معناى اين الفاظ متوقف بمانند يا بپذيرند كه مثلًا «يد الله» چيزى
مانند دست انسان يا عرش خدا چيزى مانند تخت شاهان است.
از
سوى ديگر، معتقدان به مجاز نيز بر اين باورند كه:
1-
الفاظ متشابه را نمىتوان به معناى محسوس گرفت.
2-
اين الفاظ در معناى مجازى استعمال شدهاند.
در
نظريهى روح معنا، ديدگاه اول پذيرفته و ديدگاه دوم رد مىشود.
طبق
اين نظريه، ضعف دو ديدگاه رقيب در اين است كه اهل ظاهر گرچه در اين نكته كه اصل در
كلمات قرآن بر استعمال حقيقى است درست مىگويند، اما خطاى آنان در اين است كه از
اين اصل، حمل متشابهات قرآن بر معانى محسوس را نتيجه مىگيرند. از سوى ديگر در
نظريهى مجاز، اين سخن درست است كه الفاظ متشابه را نبايد بر معانى محسوس حمل كرد؛
اما لازمهى اين سخن، حمل اين الفاظ بر معانى مجازى نيست. از همين رو، تبيين اين
واژهها بر اساس نظريهى روح معنا در نظر آنان به ضعفها و نقدهاى هيچ يك از دو