سه
سال بعد از بعثت بود كه پيامبر مامور شد، دعوت خودش را اعلام كند، خداوند به
پيامبر خطاب مىفرمايد:
«و
أنذر عشيرتك الاقربين»
مدت
سه سال دعوت او، سرّى بود و زمينه را فراهم مىكرد و بيشتر با جوانها ارتباط
برقرار مىكرد. جوانها آمادگى داشتند كه دعوت حق را بپذيرند و رفتهرفته پيرامون
پيامبر به عنوان نيرو جمع شدند. از اين رو، يكى از اشكالاتى كه مشركين مىگرفتند،
اين بود كه (افسد شبابنا) جوانان ما را منحرف كرده است؛ يعنى آنان را از راه و روش
پدرانشان منحرف كرده است. وقتى نيروى جوان فراهم شد، پيامبر صلى الله عليه و آله و
سلم مامور به اعلام گرديد: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ
أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ صدع اين است كه انسان جسم سنگينى را
به چيز آبگينه مانند شيشه بزند كه اثر بگذارد و ضربهاى مؤثر است؛ يعنى دعوت خود
را اعلام كن و «اعرض عن المشركين» ترسى نداشته باش كه إِنَّا
كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ واين همان وَ
اللَّهُ يَعْصِمُكَ است كه در حديث غدير آمده است. پيامبر به مولى
على عليه السلام دستور داد، بنى عبدالمطلب را دعوت نمايد كه در آن موقع چهل نفر
بودند. حضرت وليمهاى درست كرده بود، آنها آمدند و خوردند بعدحضرت فرمود:
«يا
بنى عبدالمطلب انى والله ما اعلم شأباً في العرب جاء قومه بافضل مما قد جئتكم به
قد جئتكم بخير الدنيا والآخره وقد امر نيالله تعالي أن ادعوكم اليه، فايكم
يوازرني علي هذا الامر علي أن يكون اخي ووصيي وخليفتي فيكم؟ فاحجم القوم عنها
جميعاً وقلتُ: واني لاحدثهم سناً ارمَضهُم عيناً واعظمهم بطناً واحمشهم ساقاً: انا
يا نبيالله اكون وزيرك عليه. فاخذ برقبتي ثم قال: إن هذا اخي ووصيي وخليفتي فيكم،
فاسمعوا له واطيعوا. قال: فقام القوم يضحكون فيقولون لابي طالب: قد امرك أن تسمع
لابنك وتطيع»
در
كامل ابن اثير عين عبارت است و در تاريخ طبرى، در تفسير طبرى هم آمده است، منتهى
در تفسير طبرى جاى وصيى و خليفتى كذا و كذا آمده است؟
محمد
حسين هيكل در كتاب حيات محمد صلى الله عليه و آله و سلم چاپ اول، اين حديث را طبق
تاريخ طبرى آورده است كه بر او غوغا كردند، از اين رو، در چاپ دوم، از تفسير طبرى،
كذا و كذا آورده است.
طبرى
آملى است و همه فاميلهايش در آمل بودهاند و او از آنجا هجرت كرده و به بغداد
آمده به عنوان محدث كبير و امام در فقه و داراى مذهب است و پيرو هم داشته است،