پيمانى
كه خداوند از مردم گرفته و فطرتى كه نهاد بشر بر آن سرشته شده، كنايه از خردى است
كه آميخته با ذات انسان است.
برخى
از مفسران مراد آيه را «عالم ذرّ» مىپندارند و مىگويند: خداوند در آنجا، نسل
آدم را از صلب او بيرون كشيد و آنان را بر ربوبيت خويش گواه گرفت.
اين
پندار نه تنها ارتباطى به اين آيه ندارد و در آيه به آن اشارهاى نشده است، با
ظاهر تعبير قرآن منافات دارد؛ چرا كه آيه مىفرمايد: «مِنْ
بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ»؛ يعنى از پشت فرزندان آدم نسلشان را
بيرون كشيد و نفرمود: «از پشت آدم».
داستانهاى
قرآن، رويدادهايى واقعى
همانگونه
كه گفتيم، داستانهاى قرآن، واقعى و تجربههايى تلخ و شيرين از زندگى بشر است؛
زيرا هدف داستانهاى قرآن، عبرتآموزى است و از طرفى، پندآموزى از انگارههاى وهمى
و خاطرههاى خيالى امكان ندارد.
البته
قرآن حوادث تاريخى را با بيانى ادبى و هنرى، به زيباترين شكل، به تصوير كشيده است
تا جذابيت و تأثير آن بيشتر شود، از اين رو داستانهاى قرآن آميزهاى از ادب و
تاريخ است.
شيوه
كلى قرآن براى اثرگذارى آموزههاى خويش و پيشبرد دعوت حق، افزون بر پايبندى به
واقع، به خدمت گرفتن هنر و پرهيز از امور وهمى وخيالىِ صرف است؛ زيرا امورخيالى،
تأثيرگذارى پايدارى ندارد. دانشمندان علوم تربيتى بر اين نكته تأكيد مىكنند كه
بايد از بناكردن پايههاى تربيتى بر بنيانهاى ناپايدار پرهيز كرد؛ چراكه چنين
ساختمانى، قوام و دوامى نخواهد داشت و فرو مىريزد.