اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 188
(متولد 345
ه) در كتابش «التنبيه والاشراف» اين مطلب را آورده است. وى در آنجا گفته است:
خبرهاى
اسكندر و سفرش به شرق و غرب گيتى و سرزمينهايى كه زير پا نهاد و پادشاهانى كه
ديدار كرد و شهرهايى كه ساخت و شگفتىهايى كه ديد و اخبار سد ....[1]
از
مفسران بزرگ، امام فخر رازى (متولد 606 ه) در تفسير كبيرش، اين نظر را برگزيده و
مستند وى اين است كه شخصى با اين عظمت كه شرق و غرب عالم را از آنِ خود كرده و
سرزمينها را زير پا نهاده است، حتماً بايد نامش در تاريخ جاودان باشد؛ نه آنكه
يادى از وى نماند و در زواياى تاريخ نهان گردد. در ميان حكمرانان جهان، براساس
آنچه تاريخ به ثبت رسانده، كسى با اين خصوصيات، به جز اسكندر يونانى يافت
نمىشود.
رازى
سپس اشكالى را به اين نظر وارد مىكند كه «اسكندر شاگرد ارسطوى حكيم (ارسطاطاليس)
و پيرو مذهب او بوده است؛ بنابراين خداوند از وى به عظمت ياد مىكند.» وى مىگويد:
لازمه اين سخن آن است كه مذهب ارسطو به حق و درست باشد و اين چيزى است كه نمىتوان
آن را پذيرفت. وى اين اشكال را قوى مىداند.[2]
مفسرانى
كه متأثر از تفسير فخر رازى بودهاند، در اين نظر از او پيروى كردهاند؛ از جمله
نظام الدين حسن بن محمد قمى نيشابورى (متولد 728 ه) در تفسير «غرائب القرآن و
رغائب الفرقان». وى در آنجا گفته است:
درستترين
قول اين است كه ذوالقرنين، همان اسكندر، پسر فيليپس