اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 187
را كه رو به
روى هم بودند و ذوالقرنين ميان آن دو را هم سطح كرده بود، ديدم. همچنين در قسمتى
كه كارگران دولتى مشغول ترميم خرابىها بودند، پارههاى آهن را مشاهده كردم.[1]
محمد
خير رمضان در پى اين سخن مىنويسد:
من
چيزى از اين بيشتر نمىگويم كه اين شگفتترين مغالطه در تحقيقى بود كه تاكنون
خواندهام ....[2]
خداوند
عاقبت ما را با اين وهم و خيالها به خير بگذراند.
نگاهى
گذرا به اسكندر مقدونى
شايد
پرسيده شود: چرا مشهور است كه ذوالقرنين قرآن، همان اسكندر مقدونى است و تعبير سد
اسكندر در ميان مردم رايج است؟
نظر
مفسران و مورخانى كه ذوالقرنين را اسكندر مقدونى مىدانند، در منابع چندى بازگو
شده است. گويا نخستين كسى كه اين مطلب را ياد كرده، احمد بن داوود دينورى (متولد
282 ه) در كتابش «الاخبار الطوال» است. وى نخست جهانگشايىهاى اسكندر را در هند و
چين آورده است و پس از آن نقل مىكند كه به سرزمين يأجوج و مأجوج بازگشته و
آنچنان كه قرآن خبرش را باز گفته، سد را ساخته است.[3]
پس
از وى، علامه مورخ و جغرافىدان، ابوالحسن على بن حسين مسعودى
[1] . بنگريد به: اغاليط المورّخين، ص 317. شايد
تكّههاى آهنى كه وى در آنجا مشاهده كرده است، باقىماندههاى بيل و كلنگهاى
كارگرانى بوده است كه در بخشهاى خراب شده مشغول حفارى بودهاند و وى گمان كرده از
بقاياى سد است.
[2] . ذوالقرنين القائد الفاتح والحاكم الصالح، ص 394.