اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 172
نسبت
مىدهند. اين امور، ابن خلدون را وادار كرده است تا آنها را داستانهايى خيالى و
آميخته با افسانه بخواند.[1]
آنچه
ياد شد، افسانههايى كهن يا به تعبيرى ديگر، داستانهايى رؤيايى و ساخته و پرداخته
وهم و خيال است كه مردم كوچه و بازار به هم بافتهاند. سبأ در آغاز، اميرنشين يا
شيخنشين كوچكى بود كه بر بخش كوچكى از يمن حكم مىراند.
سپس
گسترش يافت و همه يمن، حضرموت و تهامه را شامل شد، اما هيچگاه از يمن فراتر نرفت.
پايتخت
سبأ تا قرن سوم ميلادى، شهر مأرب بود و از آن زمان به بعد، به دليل برخى عوامل
سياسى و اقتصادى- كه مورخان ذكر كردهاند- شهر ظفار جايگزين آن شد.
جرجى
زيدان مىنويسد:
بيشتر
خبرهايى كه عرب درباره يمن نقل مىكند، مبالغهآميز است و برخى ديگر به خرافه
نزديكتر است تا حقيقت؛ مثل آنكه شمر يرعش به سمت مشرق لشكر كشيد و خراسان را فتح
كرد و شهر صغد را ويران و سمرقند را بناكرد ... اسعد ابوكرب با چين و تركستان
جنگيد. اين مطالب و مانند آن علاوه بر آنكه با نصوص كلى تاريخ منافات دارد، مخالف
عقل نيز مىباشد.[2]
به
اين نكته نيز توجه داريم كه بيتهاى منسوب به تبّع يا اسعد ابوكرب، ساختگى به نظر
مىرسد كه شايد پس از ظهور اسلام، برخى از يمنيان آن را جعل كرده باشند؛ زيرا
نشانههاى آشكارى وجود دارد كه اين اشعار از قرآن اقتباس شده است. خطبهاى كه به
قسّ بن ساعده نسبت داده بودند نيز بىترديد، ياوههايى
[1] . تاريخ العرب قبل الاسلام، ص 132- 133. بنگريد به:
ذوالقرنين القائد الفاتح والحاكم الصالح، ص 182.