اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 147
همه جوانب
را با دقت و منصفانه، براى او روشن كردم.[1]
استاد
رمضان معتقد است كه ذوالقرنين شخص ديگرى بوده كه ساليانى دور و پيش از تُبَّع،
اسكندر و كورش مىزيسته است. همان گونه كه مورخان مورد اعتماد ياد كردهاند، وى در
زمان پيامبر خليل خداوند، ابراهيم عليه السلام بوده است (يعنى هزار سال پيش از
كورش)؛ بنابراين ذوالقرنين كس ديگرى است كه در گذر تاريخ، سرگذشتش از بين رفته است
و تنها، سخنان خداوند- عزّ وجلّ- [در قرآن] و روايات رسول اكرم صلى الله عليه و
آله و نيز اندكى از تاريخ- كه مورخانى مورد اطمينان به آن اعتماد كردهاند- به جاى
مانده است.[2]
ذوالقرنين
در روايات
استاد
مىنويسد: من در اينجا به يارى خدا، خواننده را از خلال روايات به نتيجه مطلوب
خواهم رساند:
ازرقى
و ديگران ياد كردهاند كه ذوالقرنين به دست ابراهيم خليل عليه السلام اسلام آورد و
او و اسماعيل عليه السلام با ابراهيم عليه السلام، به گرد كعبه طواف كردند.
از
عبيدبن عمير و فرزندش، عبداللَّه و ديگران روايت شده است كه ذوالقرنين پياده، عازم
سفر حج شد. ابراهيم عليه السلام چون از ورود وى آگاه شد، به ديدارش شتافت. هنگام
ملاقات، ابراهيم عليه السلام براى او دعا كرده و او را خشنود ساخت و خداوند نيز
ابر را رام ساخت تا هر كجا بخواهد، وى را ببرد.
اسحاق
بن بشر از عثمان بن ساج از خصيف از عكرمه از ابن عباس روايت مىكند كه ذوالقرنين
فرمانروايى صالح و شايسته بود و خداوند از كردار او رضايت داشت و در كتابش، او را
ستود. وى پيروزمند بود و خضر عليه السلام وزيرش بود. گفته شده
[1] . ذوالقرنين القائد الفاتح و الحاكم الصالح، ص 242-
244.