اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 115
آن به جمع، يا آن است كه مردم در آنجا اجتماع مىكنند و يا براى آن
كه آدم و حوا هنگام هبوط از بهشت در آنجا به هم رسيدند.]
(1)
جمعه:
-
«مساجد».
(2)
جمل:
در
لغت به معناى شتر نر است. «بئر جمل» چاهى است در مدينه. و «لحى جمل» جايى است ميان
مكه و مدينه كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله، در حجّة الوداع، در آن حجامت
كرد.
-
«لحى جمل».
(3)
جموم:
(به
فتح جيم و ضمّ ميم)، سرزمينى بوده از بنى سليم كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و
آله زيد بن حارثه را براى جنگ با بنى سليم راهى آنجا كرد و زيد رهسپار شد تا اينكه
به جموم در ناحيه بطن نخل رسيد ... بطن نخل همان جايى است كه امروزه به آن
«حناكيه» مىگويند و در كيلومتر صد جاده مدينه به قصيم قرار دارد. اين جموم غير از
«جموم» ى است كه در راه مكه به مدينه واقع شده و بيست و دو كيلومتر با مكه فاصله
دارد.
(4)
جمّه:
(به
فتح جيم و تشديد ميم)، سمهودى گويد: جمّه چشمهاى است در يكى از وادىهاى خيبر كه
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن را «قسمة الملائكه» ناميد و دو سوم آب آن در يك
جوى مىرود و يك سومش در جوى ديگر.
(5)
جميش:
(به
فتح جيم و كسر ميم): در حديث آمده است: اگر (حتى) در خبت الجميش هم ميشى را ديدى
كه با خود كاردى و آتشزنهاى حمل مىكند، نبايد متعرض آن شوى.
خبت
در لغت به معناى سرزمين پهناور و هموار (بيابان، صحرا) است. و جميش به معناى نوره
سترنده است.
«مكان
جميش» يعنى جاى بىگياه. به خبت، جميش گفتهاند چون گياهى در آن نمىرويد، گويى
گياهان و روييدنىهايش سترده شده است.
«جمش»
در اينجا: صحرايى است ميان مكه و جار (ينبع).
[خبت
الجميش، صحراى پهناور بىآب و علفى است. بديهى است كه در چنين بيابانى، انسان نياز
شديد به غذا و آب پيدا مىكند. پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود.
حتى
اگر در چنين بيابانى، با وضعيت
اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 115