اسم الکتاب : تحريف ناپذيرى قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 99
به وجود
قاريان هفتگانه اقرار دارى؛ چون ايشان در حروف و حركات و سكنات قرآن اختلاف
كردهاند وگرنه قرائتهاى هفتگانه معنا نداشت و فقط يك قرائت وجود داشت. آيا اين
رافضىها [كه به جفا شيعه را بدين نام مىخوانند] هستند كه ادعاى اختلاف و تبديل
در قرآن كردهاند يا شما و اسلاف شمايند كه خود- به وضوح- بر آن صحه گذاشتهاند.
بر
همگان روشن است كه در ديدگاه ما- شيعيان- قرآن يكى است و از نزد خداى واحد فرو
فرستاده شده است؛ همانگونه كه امام جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام به آن تصريح
فرمودهاند.
نيز
مىگوييم: تو در تفسير خود ادعا كردهاى كه «بسم اللّه الرحمان الرحيم» جزو قرآن
نيست و آن را بهعنوان آيه به حساب نياوردهاى؛ حال آنكه يكصد و سيزده آيه قرآن را
تشكيل مىدهد؛ و به اصرار آنرا زائد دانستهاى و عثمان را عامل درج آن در صدر
سورهها- به قصد جدا كردن سورهها از هم- معرفى نمودهاى.- جناب جبايى- اينكه
مىگويى قرآن دچار فزونى شده و آياتى اينچنين قابل ملاحظه كه اصالتا از قرآن
نبوده بر آن افزوده شده است، اعترافى از جانب شما نيست؟».[1]
[بارى،
چقدر زشت است شاخى در چشم خود نديدن و خارى بر پاى ديگران جستن] آنچه گفته شد
قضاوت جمعى بود كه به هر صورت مهر خاموشى بر لب زده و پا از عرصه گيتى
برگرفتهاند؛ ما را با وزر و وبال يا كيفر و پاداش كار ايشان كارى نيست، ولى گله ما
از گروهى از معاصران است كه سنگ تمدن به سينه مىزنند و جاهلانه از پيشينيان پيروى
كرده و مانند كورى راه ناشناس و بىهدف، گام در راه اسلاف خود نهاده، امتى بزرگ و
پيراستهدامن و داراى ريشهاى بس عميق را اين چنين به چوب تهمت كوفته و به دشنه
افترا مجروح ساختهاند ... اينان مصداق اين آيهاند: «قالَ
مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ
مُقْتَدُونَ».[2]
مانند استاد رافعى كه- با آنكه نويسنده چيرهدستى است- به تبع پيشينيان افترازننده
خود