اسم الکتاب : تحريف ناپذيرى قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 125
او در ضمن
دليل هفتم خود از دلايل بر تحريف گفته است: «عثمان وقتى براى بار دوم قرآن را
جمعآورى كرد، بعضى از كلمات و آيات قرآنى را حذف نمود.
مقصود
او از اين كار، تنها آن بود كه با حذف آيات مربوط به ولايت اهل بيت عليهم السّلام
از مقام و حكومت خود دفاع نمايد. او در اين اقدام آياتى را حذف كرد كه از چشم دو
خليفه پيشين مخفى مانده بود».[1] با اين
حال در رساله جوابيه خود چنين آورده است: «مقصود من از كتابى كه در آن كاستى رخ
داده است، اين قرآن موجود نيست؛ زيرا آن قرآن بر همان وضعى كه در عصر عثمان داشته-
بىآنكه دچار كاستى يا فزونى شده باشد- به همان حال باقى است. مقصود من كاستى كتاب
الهى است كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرو فرستاده شده است».[2]
در
جاى ديگر مىگويد: «مقصود من از تحريفى كه در قرآن پيدا شده، غير از تحريفى است كه
در كتب عهدين پيش آمده است؛ زيرا كاستى قرآن منحصر به آياتى است كه مربوط به احكام
نيست [اما در كتب عهدين، حتى در بخش احكام، تحريف- به نقصان- صورت گرفته است]».[3]
آرى، توجيه خطا خود خطايى ديگر است. مىخواهد خطاى خود را با ارتكاب خطايى بس
ناراستتر ترميم كند.
خلاصه،
او از اين همه لفافهگويى در كتاب الرسالة الجوابيه چه نتيجهاى را به دست مىدهد؟
محور بحث در مسأله تحريف فاصلهاى زمانى است كه پس از وفات پيامبر صلّى اللّه عليه
و آله تا زمان اقدام عثمان براى يكسان كردن مصاحف پيش آمد؛ اما پس از عثمان، كسى
ادعا نكرده است كه تغييرى در مصحف شريف پيش آمده باشد؛ اگر هم تغييرى پيش آمده به
نقطهگذارى و رسم الخط و مسايل مشابه كه به هيچوجه به اصل متن قرآن ارتباط نداشته
است مربوط مىشود. اگر محدث نورى درصدد است اثبات كند كه در اين فاصله زمانى كوتاه
تحريفى انجام پذيرفته است- چنانكه از فصل الخطاب كه براى همين هدف تأليف يافته
پيداست- پس جزو كسانى است كه قايل به تحريف است. در اين صورت چه جاى عذرتراشى است؟