نديده بودم، اگر تو را قبيلهاى ديگر همچون عكّ مىبود يا على
را همه چون همدانيان (سخت كوش) مىبودند، بىگمان اين برخورد به نابودى همگانى
مىانجاميد (و يك تن از دو سپاه زنده نمىماند.)
بيان عمرو درباره نبرد
عكّ و همدان
عمرو در اين باره سرود:
انّ عكّا و حاشدا و بكيلا
كأسود الضّراب لاقت اسودا ...
به راستى (رزماوران)،
عكّ و حاشد و بكيل چون شيرانى كه به شيران ديگر برخورند يك ديگر را فرو كوفتند.
نيزهها را به جنبش در
آوردند و شمشيرها را بر كشيدند و از دم شمشير مرگى صعب و هولناك آفريدند.
هرگز فرار نمىشناختند
گرچه در چنان هنگامهاى فرار خردمندانه مىنمود[1].
شانهها به زير ضربات
شمشير در هم مىشكست و دم تيغ تيز رشته جانها را مىگسيخت.
خدا مىداند كه از اين
گروه دلاور سستى و تهاونى در پيكار نديدم.
آنچه ديدم ضربات دمادم
شمشير بود كه بر سرها و شانهها فرود مىآمد و آهن كه بر آهن بلند مىشد.
فرمانبرداران بر
نافرمانان، كه چنان كه بايد كمال جهد خود را به كار نبرده بودند، برتر آمدند.
گويندهاى بانگ زد:
پاهايشان را پى كنيد، و در زمان، (سپاه) عكّ به زانو نشست و استوار بر زمين چسبيد.
چنان محكم كه به زانو
زدن[2] و بر سينه
نشستن اشتران سنگينبار مىمانست و گويى به زمين دوخته شدهاند.
[1] متن از روى شنهج« و ان كان فرارا لكان ذاك
سديدا» و در اصل[ كان ذلك شديدا].
[2] متن به تصحيح قياسى« كبروك الجمال» و در اصل و
شنهج[ كبراك ...] كه وجهى ندارد.