خواهى آنان از آن رو بر ما شمشير مىزنند[1] كه باطل گرايان را به
شك اندازند تا با خود گويند: اگر آنان بر حق نبودند بر ما دست نمىيافتند. به خدا
كه آنان به قدر خاشاكى كه چشم مگسى را بيالايد بر حق نيستند، به خدا سوگند اگر ما
را به شمشير بزنند و به نخلستانهاى (دور دست) هجر[2] برانند (باز هم) من
يقين دارم كه ما بر حقّيم و ايشان بر باطلند، و به خدا سوگند كه هرگز صلحى شايسته
برقرار نخواهد شد مگر آنكه يكى از دو طرف اعتراف كند كه خود كافر و بر خطا بوده و
گواهى دهد كه افراد طرف ديگر بر حق بودهاند و مردگان و كشتگانشان در بهشتند.
و ديرى از روزهاى دنيا
نگذرد كه (اهل حق) بينند مردگان و كشتگانشان در بهشت جاى دارند و دشمنانشان، از
مرده و كشته، همگى در دوزخند و زندگانشان نيز بر باطل بودهاند.
[پاسخ على به كسى كه
درباره شاميان از او پرسيد]
نصر، از يحيى[3]، از على بن
حزوّر[4]، از اصبغ
بن نباته كه گفت:
مردى نزد على آمد و گفت:
اى امير مؤمنان، اين گروه كه با آنها مىجنگيم، دعوتشان (به توحيد، با ما) يكى است
و پيامبر يكى و نماز يكى و حجّ يكى، پس آنها را به چه نام بناميم؟ گفت: آنها را به
همان نامى مىخوانى كه خداوند در كتاب خود ايشان را ناميده است. گفت: من تمام
مطالبى را كه در قرآن آمده نمىدانم. گفت: آيا نشنيدهاى كه خداوند فرمود:
[1] متن« سيضربوننا بأسيافهم ما را با شمشيرهاى
خود خواهند زد» و در شنهج[ سيضربونكم شما را خواهند زد].
[2] اين روايت در اللسان( 11: 52) آمده و گويد:«
از لحاظ دورى مسافت و يا كثرت نخلستانها به هجر مثل زدهاند».( هجر، نام سرزمينى
است در بحرين كه خرمايى مشهور داشته و« رطب به هجر بردن» همچون« زيره به كرمان
بردن» مثل شده است.- م.)
[3] يحيى بن يعلى، چنان كه در شنهج نيز چنين آمده
است- ص 296 متن حاضر سطر اول.
[4] حزوّر( به فتح سه حرف اول و تشديد واو) كه او
را على بن ابى فاطمه نيز خوانند. روايات وى( به تعبير مصحّح متن.- م.) به سبب شدت
وابستگى به تشيّع( نزد ديگر فرقهها.- م.) متروك است. پس از سال 130 بمرد. منته
المقال، 210