نصر، از عمر[1]، از فضيل
بن خديج، از غلام اشتر، گفت:
چون بيشتر گريختگان جناح
راست پيرامون اشتر گرد آمدند وى ايشان را تشويق كرد و به آنها گفت:
«دندانها را سخت بر هم
بفشاريد و امروز با سر به مقابله آن قوم دويد، زيرا گريختن از پيشروى موجب سلب عزت
(و چيرگى) و مانع دستيابى به غنيمت و مايه خوار زيستن و ذليل مردن و ننگ دنيا و
آخرت است[2]. آنگاه بر
دشمنان حمله برد تا همه را عقب نشاند و ميان نماز عصر و مغرب آنان را به صفوف
معاويه راند[3].» نصر، از
عمر، از محمد بن اسحاق:
عمرو بن حميّه كلبى روز
صفّين به ميدان آمد، وى همراه معاويه بود و هماورد مىطلبيد.
چون على ديد كه جناح
راست سپاه او به محلّ آوردگاه خود باز آمده و دشمنانى را كه در قرارگاهها و جايهاى
خويش برابرشان بودند زده و راندهاند، پيش آمد تا به ايشان رسيد و گفت: من انصراف
و عقبنشينى شما را از (مواضع و) صفوفتان مشاهده كردم و ديدم كه جفاكاران ستمگر و
اعراب بيابانگرد شام شما را عقب مىرانند[5]
در حالى كه شما سران بزرگ عرب و برجستگان سترگ، و شب زندهداران به تلاوت قرآنيد و
آنگاه كه خطاكاران گمراه شوند[6]، شما فرا
خواننده به حقّيد. اگر روى آوردن شما،
[1] در شنهج به جاى« عمر، كه مراد عمر بن سعد
است»[ عمرو] آمده.
[2] اين خطبه به طور كامل در تاريخ طبرى( 6: 12)
آمده است.
[3] متن« بصفوف معاوية» و در شنهج[ بمضارب معاوية
به خرگاههاى معاويه].