كنم، و پشتيبانى خداوند مرا بس. سپس گواهى دهم كه خدايى جز
خداوند نيست كه يكتاست و شريكى نباشدش، و گواهى دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست.
وى را با قرآن، هنگامى
فرستاد كه نافرمانيها آشكار و گسترده شده و فرمانبردارى از ياد رفته و بر باد رفته
بود، و زمين از ظلم و گمراهى انباشته شده بود و سراسر جهان در شعلههاى سركش آتش و
شورش مىسوخت، دشمن خدا، شيطان در ايستاده بود تا در اطراف و اكناف عالم مردم او
را بندگى كنند و او بر تمام ساكنان زمين چيره شده بود، و آن كس كه خداوند به دست
او آتش زمين را فرو نشاند و ميخهاى (استوار شده و اساس ظلم) را بر كند و نيروهاى
ابليس را در هم شكست و اميد او را به ادامه چيرگى خويش بر مردم، كه بدان كامياب
شده بود به نوميدى بدل كرد، پيامبر خدا، محمد بن عبد الله صلّى اللّه عليه بود، پس
(خداوند) او را بر تمام اديان پيروز ساخت هر چند مشركان خوش نداشتند. سپس قضاى
الهى چنان رفت كه ميان ما و همكيشانمان در صفّين برخوردى روى دهد، و به راستى ما
مىدانيم كه در ميان ايشان گروهى هستند كه با پيامبر خدا همراه بودهاند و در
اسلام سابقهاى با ارج و اهميت دارند، ولى اينك امور دگرگونه شده و من روا
نمىدانم كه خون عثمان، داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه، پيامبر ما، به هدر رود،
كسى كه آذوقه و ساز و برگ سپاه اسلام را به هنگام سختى و تنگدستى[1] تأمين كرد،
و به مسجد پيامبر خدا خانهاى در پيوست و سقّاخانهاى بنا كرد، و پيامبر خدا صلّى
اللّه عليه با نهادن دست راست خود [بر دست چپ] او بيعت وى را پذيرفت، و پيامبر
خدا او را به همسرى دو دختر بزرگوار خويش: ام كلثوم و رقيّه، دو نوباوه پيامبر خدا
صلّى اللّه عليه و آله (يكى پس از ديگرى) ويژگى داد و شرف
[1] اين قضيه مربوط به غزوه تبوك است كه مسلمانان
از لحاظ ساز و برگ و آذوقه و آب در تنگنا قرار گرفتند و هر ده نفر از يك شتر
استفاده مىكردند و هر چند تن فقط به دانهاى خرما رفع گرسنگى مىكردند و چون مردى
شتر خود را مىكشت حتى فضولات امعاء او را مىفشرد و شيرهاش را مىنوشيد. عثمان
در چنان تنگنايى هزار دينار صرف سپاه اسلام كرد.