ليس بينى و بين قيس عتاب^ غير طعن الكلى و ضرب الرّقاب ميان
من و قيس گفتگوئى جز دريدن جگرگاهها و زدن گردنها نيست (و زبانى جز زبان شمشير
نباشد)».
على (پس از خواندن اين
جواب) گفت:
إِنَّكَ لا تَهْدِي
مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ
بِالْمُهْتَدِينَ چنين نيست كه هر كه را تو بخواهى هدايت توانى كرد، ليكن
خداوند هر كه را خواهد هدايت مىكند و او به حال آنان كه قابل هدايتند آگاهتر است[1].»
[گذر بر پل رقّه]
نصر: عمر، از حجّاج بن
ارطاة، از عبد اللّه بن عمّار بن عبد يغوث:
على به مردم رقّه گفت:
پلى برايم بسازيد كه از آن بگذرم و به شام روى آرم. آنان خوددارى كردند و
كشتيهايشان را نيز پيشتر در ساحل طرف خود گرد آورده بودند، پس على از آنجا حركت
كرد تا (در نقطهاى دورتر) از پل منبج گذر كند، و اشتر آنجا ماند و به آنان ندا در
داد و گفت: اى كسانى كه در اين دژ حصار گرفتهايد، به خدا سوگند اگر امير مؤمنان
از اينجا برود و شما در كنار شهر خود براى او پلى نساخته باشيد كه از آن بگذرد
بىگمان شمشير در ميان شما نهم و رزمجويانتان را بكشم و سرزمينتان را ويران كنم و
اموالتان را بگيرم. آنان به كنكاش نشستند و گفتند: اشتر بدانچه گويد[2] عمل كند و
به يقين على او را اينجا گذاشته و بر ما گماشته تا گزندى از جانب او بر ما وارد
كند[3]. پس به او
پيام دادند: ما براى شما پلى خواهيم زد. ايشان پذيرفتند، و اشتر به على گزارش داد،
[2] در متن« يفى بما يقول» و در شنهج[ ... بما
حلف بدانچه سوگند خورد].
[3] متن« ان عليا خلّفه علينا ليأتينا منه الشر» و
در شنهج[ و انّما خلفه على عندنا ليأتينا بشرّ همانا على او را نزد ما بجاى نهاد
تا شرّى از جانب او متوجه ما سازد].