آغاز به مكاتبه كرده بودند و از پس ديگر انبوه مصريان (كه
طرفدار على عليه السلام بودند) بر نمىآمدند نامه نوشت كه اگر قيس، فرماندار على
بر مصر از جاى خود جنبيد آن سامان را براى او (معاويه) در اختيار گيرند و نگاه
دارند.
و معاوية بن خديج و حصين
بن نمير در آن ديار بودند. فرمانداران فلسطين كه معاويه مأمور آن سرزمينشان كرده
بود عبارت بودند از: حباب بن اسمر، و سمير بن كعب بن ابى الحميرى، و هليلة بن
سحمه. و محول بن عمرو بن داعيه را به فرماندارى بر مردم حمص گماشت، و عمار بن سعر
را نيز به جاى خود در دمشق منصوب كرد، و فرماندارى بر مردم قنّسرين را به صيفىّ بن
عليّة بن شامل[1] سپرد.
پايان بخش دوم از نسخه
اصل، و پس از اين، بخش سوم بيايد كه خروج على رضى اللّه عنه[2] از نخيله است. و صلى اللّه على سيدنا
محمد- النبى و آله و سلّم. (خداوند بر خواجه و سرور ما محمد و خاندان او درود و
سلام فرستد.)
[1] در اصل[ صيفى بن عيلة بن سائل] و ابن عساكر
در تاريخ خود( 18: 64) نسخه تيموريه، صورت درست آن را كه در متن آورديم ثبت كرده
است.
[2] اين سطور از عبد اللّه محمد هارون، مصحح نسخه
اصل است.- م.