كس كه بردباريش كوههاى گران را تحمّل مىكند و نيزهاش به زور
خم نمىشود[1] و هيچ پر
حوصلهاى به گرد شكيباييش نمىرسد، برابر و همسان نيستى. پدرت شالوده اين (دولت)
را نهاده و حكومت خود را پايه گذاشته و اين بنا را بر آورده است. بنابر اين اگر
آنچه ما بر آنيم درست است، پدر تو آغاز گرش بوده و اگر جور و ستم است باز هم پدرت
پايهاش را گذاشته است. ما شركاى او هستيم و به رهنمود او رفته و از كار او پيروى
كردهايم. اگر پدرت، پيش از ما اين راه نپيموده بود ما با پسر ابى طالب مخالفتى
نمىكرديم و به او تسليم مىشديم، ولى ديديم پدرت چنان كرد و ما نيز گام به جاى
گام او نهاديم و رفتار او را سرمشق خود ساختيم.
پس در آنچه تو را بايسته
است (و مىپندارى كه بايد كسى را نكوهش كنى) پدرت را سرزنش كن و يا از سر مدّعا
درگذر. و سلام بر آن كه پشيمان شود و از گمراهى به راه آيد و توبه كند.
[رفتن مردم به نخيله]
راوى گويد:
على به حارث اعور فرمود
در ميان مردم ندا در دهد كه با اردوى خود روى به نخيله نهيد. و او ندا در داد:
اى مردم، با اردوى خود
روى به نخيله نهيد. و على، به مالك بن حبيب يربوعى صاحب شرطه[2] خود امريّه فرستاد و به او فرمود كه
مردم را در اردوگاه آماده نگهدارد و عقبة بن عمرو انصارى را، كه كوچكترين فرد از
هفتاد تن اصحاب عقبه بود، بخواند و وى را به جاى خود بر ولايت كوفه گماشت. آنگاه
على و تمامى مردم به همراه او به راه افتادند.
[1] متن از روى شنهج« و لا تلين على قسر قناته در
برابر قهر و اكراه خم نمىشود» و در اصل[ على قصر].
[2] وظيفهاى است به اصطلاح امروز برابر فرماندهى
شهربانى و در ارتش، فرماندهى دژبانى.- م.