اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 91
سپس پيامبر به او فرمود: اى عمرو! يا توبه كن يا بكوچ. او در
پاسخ گفت: اى محمّد! از آنچه دارى براى قريشيان بهرهاى مقرر كن، زيرا بنى هاشم
بزرگوارى و كرم عرب و عجم را دارند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
اين در اختيار من نيست و آن را بايد در اختيار خداوند سبحان دانست. او گفت: اى
محمّد! دلم از توبه پيروى نمىكند ولى از كنار تو مىروم، و دستور داد شترش را
بياورند، او سوار آن شد. و چون به حومه مدينه رسيد تكّه سنگى به سر او خورد و بر
فرقش كوفت، و در اينجا به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم وحى آمد كه: سَأَلَ
سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ^ لِلْكافِرينَ [بولاية عليّ] لَيْسَ لَهُ دافِعٌ^
مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ[1].
راوى مىگويد: گفتم:
قربانت گردم ما آن را چنين نمىخوانيم. حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در
پاسخ فرمود: بخدا سوگند جبرئيل آن را بر محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين
فرو فرستاد و بخدا سوگند در مصحف فاطمه عليها السلام چنين ثبت شده است. پس پيامبر
به منافقانى كه در پيرامون او بودند فرمود: در پى دوستتان برويد كه آنچه را خواسته
بود به سرش آمد، خداوند مىفرمايد:
تفسير آيه 41 سوره روم
(اشاره به افساد مردم روى زمين)
[19] محمّد بن مسلم از
امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه مباركه: ظَهَرَ الْفَسادُ فِي
الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ[3] پرسش كرد. امام عليه
السّلام فرمود: بخدا سوگند اين در همان زمانى بود كه مسيحيان گفتند: از ما يك امير
و از شما يك امير.
[1]« پرسندهاى از عذاب واقعشوندهاى پرسيد، كه
اختصاص به كافران دارد[ و] آن را باز دارندهاى نيست.[ و] از جانب خداوند صاحب
درجات[ و مراتب] است»( سوره معارج/ آيه 1 تا 3).
[2]« و[ پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و[
سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد»( سوره ابراهيم/ آيه 15).
[3]« به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد
در خشكى و دريا نمودار شده است»( سوره روم/ آيه 41).
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 91