اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 415
داستان معراج پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در ديار
بيت المقدس
[555] عبد اللَّه بن
يحيى كاهلى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه در تفسير آيه شريفه:
... وَ ما تُغْنِي
الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ[1] فرمود: چون پيامبر اكرم
صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به معراج رفت، جبرئيل براق را براى او آورد و حضرت
صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سوار بر آن شد و به بيت المقدس رفت و در آن جا
پيامبران قبل از خود را ديدار كرد، سپس بازگشته به اصحاب خود فرمود كه: من ديشب به
بيت المقدس رفتم و بازگشتم و جبرئيل براى من براق را آورد و من بر آن سوار شدم، و
نشانه درستى سخنم اين است كه من به كاروان ابو سفيان برخوردم كه بر سرآبگاه فلان
قبيله بودند و شتر سرخ مويى از آنها گم شده بود و در پى يافتن آن بودند. آنها كه
سخنان حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را شنيدند با يك ديگر گفتند: او سوار
تندرويى بوده كه به شام رفته و شما به شام رفته آن جا را مىشناسيد.
اينك از بازارها،
دروازهها و بازرگانان آن جا از او پرسش كنيد. گفتند: اى پيامبر خدا! شام و
بازارهاى آن چگونه است؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: پيامبر اكرم صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم چنان بود كه اگر چيزى را كه نمىدانست از او مىپرسيدند بر او
سخت و ناگوار بود تا آن جا كه از چهره او دانسته مىشد و در او دگرگونى پديد
مىآمد. در اين ميان جبرئيل نزد آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمده عرض
كرد: اى رسول خدا! اين شام است كه در برابر ديدگانت قرار دارد. پيامبر صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم نگاه كرد و شام را با همه دروازهها و بازرگانانش در پيش روى
خود مشاهده كرد. فرمود: كجاست آنكه از وضع شام از من پرسش كرد؟ گفتند: فلانى و
فلانى. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بديشان روى كرد و به هر چه آنها
پرسش كردند پاسخ داد. با اين حال جز اندكى از آنها بدان حضرت ايمان نياوردند. و
اين است تفسير گفتار خداوند تبارك و تعالى: وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ
عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ.
سپس امام صادق عليه
السّلام فرمود: بخدا پناه مىبريم از اينكه ايمان بخدا و رسولش نداشته