اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 411
و وحشتى ندارد و نه اندوهناك شوند.
و فرمود: من شما را با
همين تازيانهاى كه خاندانم را عتاب مىكنم، عتاب كردهام و شما از آن باكى
نداريد، و با همان شلاقى كه به وسيله آن حدود احكام پروردگارم را برپا دارم شما را
تأديب كنم ولى شما دست نكشيديد، آيا مىخواهيد اين بار با شمشير شما را بزنم. آرى،
من مىدانم شما چه مىخواهيد و هم مىدانم كه اين كجروى شما را چه چيز درست
مىكند، ولى من سامان يافتن وضع شما را به قيمت تباهى وضع خودم نمىخرم، و خداوند
بر شما مسلّط گرداند مردمى را كه انتقام مرا از شما بگيرند، كه نه دنيايى داشته
باشيد كه از آن بهره بريد و نه آخرتى كه سرانجام بدان جا رويد، پس دورى و نابودى
باد، بر هر كه يار دوزخ سوزان است.
گفتگوى امام باقر عليه
السّلام در زمان فرا رسيدن حكومت حقّه
[552] زراره مىگويد: حمران
از امام باقر عليه السّلام پرسيد: خدا مرا قربانت كند، اى كاش براى ما بيان
مىفرمودى كه اين امر [سر كار آمدن حكومت حقّه] چه زمانى خواهد بود تا بدان شاد و
خرسند شويم. حضرت در پاسخش فرمود: اى حمران! تو دوستان و برادران و آشنايانى دارى،
[يعنى ممكن است سخن سرّى افشا شود].
حكايت مرد دانشمند و
پسرش
در گذشته مردى دانشمند
بود و اين مرد، پسرى داشت كه به دانش پدر گرايشى نداشت و از علم او هيچ نمىپرسيد،
ولى در عوض، همسايهاى داشت كه نزد آن مرد عالم مىآمد و از او مىپرسيد و علم او
را فرا مىگرفت. مرگ آن مرد دانشمند دررسيد و پسرش را به بالين خود طلبيد و گفت:
پسر عزيزم! تو از آموختن علم من دورى مىگزيدى و گرايش چندانى بدان نداشتى و لذا
چيزى از من نمىپرسيدى، ولى من همسايهاى دارم كه او به نزد من مىآمد و از من
پرسش مىكرد و دانش مرا مىآموخت و آنها را حفظ مىكرد، پس هر گاه تو به چيزى نياز
يافتى به سوى او برو، و همسايه مورد نظر را به پسرش معرفى كرد.
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 411