اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 245
امام صادق عليه السّلام فرمود: آن اسم اعظم بود، و چون حزقيل
آن كلام را بر زبان جارى كرد ديد استخوانهاى پراكنده را كه به سوى يك ديگر مىپرند
و همه آنها زنده شدند و به يك ديگر مىنگريستند
و سبحان اللَّه و
اللَّه اكبر و لا اله الا اللَّه
مىگفتند. در اين هنگام
حزقيل گفت:
گواهى مىدهم كه خداى بر
هر كارى توانا است. عمر بن يزيد مىگويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اين آيه
در باره اينها نازل شد.
داستان يعقوب عليه
السّلام و فرشته مرگ
[238] حنان بن سدير
مىگويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم: مقصود سخن يعقوب به پسرانش كه گفت: ...
اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ ...[1] چيست؟ آيا يعقوب پس از آنكه بيست سال
از يوسف دور شده بود مىدانست كه او زنده است؟ امام عليه السّلام فرمود: آرى. عرض
كردم: چگونه مىدانست كه او زنده است؟ امام عليه السّلام فرمود: هنگام سحر دعا كرد
و از خداى عزّ و جلّ خواست كه فرشته مرگ بر او نازل گردد، خداوند عزّ و جلّ دعايش
را اجابت فرمود و فرشته مرگ كه نامش «بريال» بود نزد يعقوب آمد.
بريال گفت: اى يعقوب! چه
مىخواهى؟ فرمود: بگو بدانم آيا جانهايى را كه مىگيرى يك جا و دستجمعى مىگيرى يا
جدا جدا؟ بريال گفت: جدا جدا مىگيرم. فرمود: آيا در ميان اين جانهايى كه گرفتهاى
بجان يوسف برخوردهاى؟ عرض كرد: نه. يعقوب دانست كه يوسف زنده است و از اين رو به
فرزندانش فرمود: برويد و يوسف و برادرانش را بجوييد.
تفسير و تأويل برخى از
آيات
[239] خالد بن يزيد قمى
از يكى از اصحاب خود از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه پيرامون اين آيه
شريفه: وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ ....[2] فرمود: چون پيامبر در ميان آنها
[1]« برويد و يوسف و برادرش را بجوييد»( سوره
يوسف/ آيه 87).