responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 199

داستان ميزبان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در طائف‌

[144] يزيد كناسى به نقل از امام باقر عليه السّلام مى‌گويد كه: پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پيش از اسلام به مردى در طائف وارد شد و او پيامبر را گرامى داشت. پس چون خداوند محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به پيامبرى برانگيخت به آن مرد گفته شد: آيا مى‌دانى خداوند چه كسى را براى مردم فرستاده است؟ گفت: نه. به او گفتند: او محمّد بن عبد اللَّه، يتيم ابو طالب و همان كسى است كه فلان روز در طائف بر تو وارد شد و تو او را گرامى داشتى. آن مرد نزد پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمد و بر او سلام كرد و مسلمان شد و سپس گفت: يا رسول اللَّه! آيا مرا مى‌شناسى؟

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: تو كيستى؟ آن مرد گفت: من صاحب همان خانه‌اى هستم كه تو در دوران جاهليت در فلان روز در طائف بدان وارد شدى و من تو را گرامى داشتم.

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: خوش آمدى. نيازت چيست؟ آن مرد گفت: از تو دويست گوسفند مى‌خواهم با چوپانهايش. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دستور داد تا آنچه را خواسته بود به وى دهند، و سپس به ياران خود فرمود: اين مرد چه باكى داشت از اينكه از من همان خواهش را كند كه آن پيرزن بنى اسرائيل از موسى كرد؟ ياران پرسيدند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى از موسى چه خواست؟ پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند عزّ و جل به موسى عليه السّلام وحى كرد تا استخوانهاى يوسف را از مصر، پيش از خروج از زمين مقدس شام، با خود ببرد.

موسى عليه السّلام محل دفن يوسف عليه السّلام را پرسيد و پيرمردى نزد او آمد و گفت: اگر كسى باشد كه آن جا را بشناسد فلان زن است. موسى به دنبال او فرستاد و چون به حضور موسى عليه السّلام رسيد به او گفت: تو مى‌دانى قبر يوسف كجاست؟ او گفت: آرى مى‌دانم. موسى عليه السّلام گفت:

مرا بدان جا بر و در برابر، هر چه بخواهى به تو مى‌دهم. پيرزن گفت: من تو را به آن جا مى‌برم و در برابر، هر پاداشى خواهم بايد به من بدهى. موسى گفت: بهشت براى تو خواهد بود. پيرزن گفت: نه، بايد آنچه خودم خواهم به من دهى. پس خداوند به موسى وحى كرد كه: بر تو گران نيايد كه حكم او را بپذيرى. موسى به او گفت: هر چه تو خواهى مى‌دهم. پيرزن گفت: خواست من اين است كه در روز رستخيز در همان درجه‌اى باشم كه‌

اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 199
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست