اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 239
روشن نساخت كه رفيقت خلافت را بر عهده بگيرد؟! گفتم: شهادت
مىدهم كه من در بعضى كتابهائى كه از طرف خداوند نازل شده خواندهام كه تو- با اسم
و نسب و اوصافت- درى از درهاى جهنّم هستى. عمر گفت: هر چه مىخواهى بگو. آيا
خداوند خلافت را از اهل اين خانه نگرفت كه شما آنان را بعد از خداوند ارباب خود
قرار دادهايد؟! به او گفتم: شهادت مىدهم از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم
كه مىفرمود، در حالى كه در باره اين آيه از او سؤال كردم كه «فَيَوْمَئِذٍ
لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ»[1]، «در آن روز هيچ كس را مانند او عذاب
نمىكند و هيچ كس را مانند او به بند نمىكشد». حضرت به من خبر داد كه آن تو هستى.
عمر گفت: ساكت شو، خدا صدايت را خفه كند، اى غلام، و اى پسر زن بدبو[2]! على عليه
السّلام فرمود: اى سلمان، ترا قسم مىدهم كه ساكت باشى.
سلمان مىگويد: بخدا قسم،
اگر على عليه السّلام مرا به سكوت امر نكرده بود آنچه در باره او نازل شده و هر چه
در باره او و رفيقش از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده بودم به او خبر
مىدادم. وقتى عمر ديد من ساكت شدم گفت: تو مطيع و تسليم او هستى.
سخنان ابو ذر بعد از
بيعت
سلمان مىگويد: وقتى ابو
ذر و مقداد بيعت كردند و چيزى نگفتند، عمر گفت: اى سلمان، تو هم مثل دو رفيقت
خوددارى نمىكنى؟ بخدا قسم تو نسبت به اهل اين خانه از آن دو نفر بامحبّتتر نيستى
و از آن دو بيشتر به آنان احترام نمىكنى. همان طور كه مىبينى خوددارى كردند و
بيعت نمودند.
ابو ذر گفت: اى عمر، ما
را به محبت آل محمد و احترام آنان سرزنش مىكنى؟ خدا لعنت كند- كه لعنت كرده است-
هر كس آنان را دشمن بدارد و به آنان نسبت ناروا دهد و