responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي    الجزء : 1  صفحة : 223

امير المؤمنين عليه السّلام قرآن را در يك پارچه جمع آورى نمود و آن را مهر كرد. سپس بيرون آمد در حالى كه مردم با ابو بكر در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اجتماع كرده بودند. حضرت با بلندترين صدايش فرمود:

«اى مردم، من از روزى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفته به غسل آن حضرت و سپس به قرآن مشغول بوده‌ام تا آنكه همه آن را بصورت يك مجموعه در اين‌[1] پارچه جمع آورى نمودم. خداوند بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آيه‌اى نازل نكرده مگر آنكه آن را جمع آورى كرده‌ام، و آيه‌اى از قرآن نيست مگر آنكه آن را جمع نموده‌ام، و آيه‌اى از آن نيست مگر آنكه براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خوانده‌ام‌[2] و تأويلش را به من آموخته است».

سپس فرمود: «براى آنكه فردا نگوئيد: ما از اين مطلب بى‌خبر بوديم»! و بعد فرمود:

«و بدين جهت كه روز قيامت نگوئيد: من شما را به يارى خويش دعوت نكردم و حق خود را برايتان يادآور نشدم، و شما را به كتاب خدا از ابتدا تا انتهايش دعوت نكردم»! عمر گفت: قرآنى كه همراه خود داريم ما را از آنچه بدان دعوت مى‌كنى بى‌نياز مى‌نمايد»[3]! سپس على عليه السّلام داخل خانه‌اش شد.


[1] از كلمه« اين» مى‌توان استفاده كرد كه حضرت قرآن مزبور را بطور كامل به همراه خود به مسجد آورده بودند كما اينكه اين فقره در نسخه« د» به اين مطلب صراحت دارد و چنين است:« اى مردم، من از زمانى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفته همچنان مشغول به غسل و تجهيز و كفن و حنوط و دفن آن حضرت بودم، سپس به قرآن مشغول شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع نمودم. خداوند تبارك و تعالى آيه‌اى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل نكرده مگر آنكه جمع نموده و نوشته‌ام، و آيه‌اى از آن نيست مگر آنكه براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خوانده‌ام و تأويل و تنزل آن و ظاهر و باطن و عام و خاص و ناسخ و منسوخ آن را به من آموخته است. و آن اين است! روز قيامت نگوئيد كه من شما را به يارى خويش فرا نخواندم»؟!

[2] كلمه« أقرأنى» يعنى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از من خواست تا برايش آيات قرآن را بخوانم و من براى او خواندم و حضرت آنها را تأييد كرد.

[3] در كتاب احتجاج عبارت چنين است:« گفتند: احتياجى به آن نداريم، نظير آن نزد ما هست». و در« د» عبارت بعدى چنين است:« على عليه السّلام داخل خانه‌اش شد و در را بست».

در بحار: ج 92 ص 42 ح 2 در اين باره از ابو ذر چنين روايت كرده است كه گفت:

وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت على عليه السّلام قرآن را جمع كرد و آن را نزد مهاجرين و انصار آورد و بر ايشان عرضه نمود چنان كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را بدين مطلب وصيت فرموده بود. وقتى ابو بكر آن را گشود در صفحه اولى كه باز كرد فضائح آنان بود. عمر از جا برخاست و گفت: يا على، آن را بر گردان كه ما را به آن احتياجى نيست! على عليه السّلام هم آن را گرفت و برگشت ....

وقتى عمر به خلافت رسيد از امير المؤمنين عليه السّلام خواست تا آن قرآن را به آنان بدهد ... و گفت: اى ابا الحسن، چه مى‌شود اگر قرآنى را كه نزد ابو بكر آورده بودى بياورى تا همه بر آن متفق شويم! حضرت فرمود: هيهات، راهى به اين مطلب نيست، آن را نزد ابو بكر آوردم تا حجّت بر شما تمام شود و روز قيامت نگوئيد:« ما از اين بى‌خبر بوديم» يا بگوئيد:« آن را نزد ما نياوردى»! قرآنى كه نزد من است جز پاكان و جانشينان از فرزندانم به آن دست نمى‌يابند. عمر پرسيد: آيا زمان معلومى براى ظاهر كردن آن هست؟

فرمود: آرى وقتى قائم از فرزندانم قيام كند آن را ظاهر مى‌نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‌كند و سنت طبق آن جارى مى‌شود.

اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي    الجزء : 1  صفحة : 223
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست