در سال 2003، پروفسور كاتلين كونركلين، استاد مدرسه عالى «دارتموت»
يك هيئت پزشكى برجسته را از استادان متخصّص رشد كودكان و نوجوانان تشكيل داد. تلاش
اين هيئت، صرف تحقيق برروى مشكلاتى شد كه فراروى كودكان و نوجوانان آمريكايى در يك
چشمانداز چند وجهى قرار داشت. در ميان اين متخصّصان، افرادى چون دكتر «تى. برى برازلتون»
متخصص معروف اطفال، دكتر «رابرت كولز» متخصّص راهنماى جهانى كارشناسان كه چگونگى
آموزش اصول اخلاقى به كودكان را به عهده دارد و دكتر «استفان سومى» حضور داشتند.
اين گروه نخبه با مرور اين مطلب كارش را آغاز كرد كه طى پنجاه سال
گذشته در ايالات متحده بر سلامت و رفاه كودكان و نوجوانان چه گذشته است. در ابتدا
خبرى خوش ارائه شد كه در آمريكا نسبت مرگ و مير ناشى از بلا و صدمات ناخواسته در
ميان كودكان و نوجوانان حدود بيش از پنجاه درصد بيشتر از پنجاه سال گذشته كاهش
پيدا كرده است. ولى سراسر همين پنجاه سال، نسبت آدمكشى در ميان جوانان آمريكايى
بيش از 130 درصد و نسبت خودكشى حدود 140 درصد افزايش يافته است. هم اكنون خودكشى،
سومين انگيزه مهم مرگ در ميان آمريكايىها طى هجده سال
[1] - من به اين حقيقت اشاره مىكنم كه اين مردان تا
حدودى محكوم جنايى شناخته مىشوند. چرا كه هردوى آنان براى اشاره كردن به سوابق
جنايى خويش از هرفرصتى استفاده مىكنند. هردوى آنان گذشته جنايتكارانه خويش را
عامل اصلى موفقيت جاريشان مىدانند. هيچ يك از اين مردان آشكارا ندامتش را بيان
نمىكند يا از جرايم جنايتكارانهاى كه به حبس ابد هدايتش مىكند، متأثر نمىشود.