اسم الکتاب : ولايت، رهبري، روحانيت المؤلف : حسيني بهشتي، سيد محمد الجزء : 1 صفحة : 163
اين بازمىگردد به همان معنى دوم. اگر قرار
شد كسى نه به حقوق ديگران تجاوز كند، نه به حقوقى كه خودش بر خودش دارد تجاوز كند،
ونه به حقوقى كه خدا بر گردن هر بندهاى دارد تجاوز كند، او همان آدمى است كه همه
چيزش روى ميزان است. بنابراين، حقيقت اين است كه هر دو معنى يكى است، به شرط اينكه
از قالب اصطلاحات بيرون بياييم و مطالب را با همان زبان قرآن، كه زبان مورد فهم
عموم است، مطرح بكنيم.
در اين صورت جنگها از ميان برمىخيزد.
بنابراين، عدل كه در اين آيه مطرح است عبارت است از ميزان بودن انسان
در تمام جهات زندگى، به طورى كه هيچگونه تجاوزى در زندگيش راه نداشته باشد.
خداوند در اين آيه مىفرمايد عهد من نصيب كسانى كه اين نوع عدالت راندارند،
نمىشود. اگر كسى مىخواهد عهد من، پيمان من، منصب الهى را به دست بياورد، بايد از
اين نوع عدل و عدالت برخوردار باشد. اما اگر قرار باشد عدالت به اين محكمى و به
اينجامعيت كه گفتيم باشد، آن وقت مسأله در زندگى اجتماعى بسيار مشكل مىشود! شما
مىگوييد امام جماعت بايد عادل باشد، شاهد بايد عادل باشد، قاضى بايد عادل باشد،
كسانى كه مىخواهند سمتهايى را در جامعه به عهده بگيرند (فرماندار شهرى باشند،
شهردار شهرى باشند، بخشدار باشند؛ منصبى از مناصبى كه كار مردم به دست آنان است،
حتى رئيس يك اداره معمولى) اينها هم بايد عادل باشند، عدل را هم كه به اين اهميت
معرفى كرديد، اما چنين عادلى را از كجا پيدا كنيم! نقل مىكنند كه يكى از
اسم الکتاب : ولايت، رهبري، روحانيت المؤلف : حسيني بهشتي، سيد محمد الجزء : 1 صفحة : 163