مىكرد، زندگيش زندگى اسلامى بود، در جامعه
اسلامى، يهودى مسيحى تحت ذمه اسلام هم در راه اسلام حركت مىكند از لحاظ اعمال، يك
شخص يهودى است، اما از لحاظ يك عضو اجتماعى خيلى مسلمان تر از ان مسلمانى است كه
در نظام جاهلى زندگى مىكند، در زمان پيغمبر پول در راه خدا، شمشير در راه خدا،
فكر و انديشه در راه خدا، هر كارى بود، در زمان اميرالمومنين هم كم و همينطور بود
براى خاطر اينكه اميرالمومنين (صلوات الله عليه) خودش از اين كه حتى حاكم الهى و
ولى خدا بود با پيغبر فرقى نداشت اما او وارث بد جامعهاى بود وارث آن نابسامانيها
و پريشانيها بود، و خود پيغمبر هم اگر به جاى امير المومنين (عليه السلام) بود و
بعد از سال 25 سال آمده بود، مسلم يا همان مشكلات امير المومنين روبرو بود اين در
اجتماعات.[1] يك عدّه
هستند كه تصوّر مىكنند مىشود ملتى مسلمان بود؛ امّا به احكام اسلامى عمل نكرد!
اين تصوّر، معنايش جدايى دين از سياست است. معنايش اين است كه اسمتان مسلمان باشد،
امّا به احكام اسلامى عمل نكنيد و سيستم بانكدارى، اقتصاد، آموزش و پرورش، شكل و
محتواى حكومت و ارتباطات فرد و جامعهتان، به خلاف اسلام و طبق قوانين غير اسلامى
و حتّى ضد اسلامى باشد. البته، اين، در مورد كشورهايى است كه قانون دارند؛ اگرچه
طبق اراده و خواست يك انسان قاصر و ناقص باشد. امروز در بعضى كشورهاى اسلامى، حتّى
قانون هم نيست؛ حتّى قانون غير اسلامى هم وجود ندارد و ارادهى اشخاص مهمّ است. در
رأس قدرت يك نفر نشستهاست و دستور مىدهد: اينطورى شود، آنطورى شود. نمىشود كه
ما فرض كنيم عدّهاى مسلمانند، امّا از اسلام فقط نماز، روزه، طهارت و نجاست و
امثال اين چيزها را دارند. در جوامعى كه مىخواهند مسلمان باشند، اسلام بايد حاكم
باشد. غدير، اين پيام را داشت. امروز بسيارى از جوامع، چوب عدم اعتقاد به
[1] - سيد على خامنه اى( رهبر معظم انقلاب)، كتاب
ولايت، ص 131- 127