«الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ
وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»،[1] اين چه تبليغى است كه خشيت از مردم
در او مندرج است كه انسان بايد از مردم نترسد در حال اين تبليغ. اگر فقط بيان چند
حكم شرعى بود كه ترس موردى نداشت كه خداى متعال تمجيد كند كه از مردم نميترسند؛ از
غير خدا نميترسند. اين تجربههاى دشوارى كه انبياء الهى در طول عمر مبارك خودشان
متحمل شدند، براى كى بود؟ چه كار ميكردند؟ «وَ كَأَيِّنْ مِنْ
نَبِىٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فى
سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا».[2] چى بود اين رسالتى كه بايد برايش
جنگيد؟ بايد جنود الله را براى او بسيج كرد، پيش برد؛ فقط گفتن چند جملهى حلال و
حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبياء براى اقامهى حق، براى اقامهى عدل، براى
مبارزهى با ظلم، براى مبارزهى با فساد قيام كردند، براى شكستن طاغوتها قيام
كردند. طاغوت آن بتى نيست كه به فلان ديوار يا در آن زمان به كعبه آويزان ميكردند؛
او كه چيزى نيست كه طغيان بخواهد بكند. طاغوت آن انسان طغيانگرى است كه به
پشتوانهى آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحميل ميكند. طاغوت، فرعون است؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً
يَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ».[3]
اين، طاغوت است. با اينها جنگيدند، با اينها مبارزه كردند، جان خودشان را كف دست
گذاشتند، در مقابل ظلم ساكت ننشستند، در مقابل زورگوئى ساكت ننشستند، در مقابل
اضلال مردم سكوت نكردند. انبياء، اينند. «إِنَّ الْعُلَمَاءَ
وَرَثَهُ الْأَنْبِيَاء». ما اگر در كسوت عالم دين قرار گرفتيم- چه
زنمان، چه مردمان، چه سنىمان، چه شيعهمان- ادعاى بزرگى را
[1] -( پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى
الهى مىكردند و( تنها) از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين
بس كه خداوند حسابگر( و پاداشدهنده اعمال آنها) است!( احزاب: 39)
[2] - چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به
همراه آنان جنگ كردند! آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسيد،
سست و ناتوان نشدند( و تن به تسليم ندادند) و خداوند استقامتكنندگان را دوست
دارد.( آلعمران: 146)
[3] - فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به
گروههاى مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند.( قصص: 4)