مجرى هستند، مشخصات و خصوصياتى دارند؛ بايد
عادل باشند، فاسق نباشند- خصوصياتى كه در قانون اساسىِ ما متجسّد شده- و قانون
اساسى هم همان شكل اجرايى و دالان عبور به سمت آن چيزى است كه ولايت الهى براى ما
ترسيم مىكند.
خوب، مسئلهى اقليت و اكثريت هم يك ضرورت است؛ اگر چه ما در اسلام به
اين صورت چيزى نداريم كه آنجايى كه آراء مختلف شد، اكثريت را بر اقليت ترجيح دهيم،
لكن يك چيز «لا بدّ مِنه» اى است كه در مسائل گوناگون بشرى پيش مىآيد. وقتى پنج
نفر دربارهى يك چيزى تصميمگيرى مىكنند، اگر سه نفر بر اين امرى كه به سرنوشت
پنج نفر ارتباط دارد اتفاق نظر كردند، آن دو نفر قاعدتاً بايد تسليم بشوند؛ اين هم
يك چيز عقلايىِ روشنى است كه اسلام اينها را تصويب و امضاء كردهاست.
بنابراين ولايتى كه امروز شما داريد- قانونگذارى، ولايت است- يك
ولايت الهى است؛ ريشه در ولايت الهى دارد؛ برخاسته و پديد آمده از ولايت الهى است.
اين مردمسالارى دينى كه ما مىگوييم، معنايش اين است؛ يعنى نمايندهى مجلس شوراى
اسلامى از اين طريقى كه در قانون اساسى براى مجارى اعمال ولايت الهى معين شده، يك
ولايتى پيدا كردهاست كه اين شد يك تكليف. بنابراين آنچه كه در مجلس شوراى اسلامى
تصويب مىشود، براى منِ شخصى و نوعى واجبالاتّباع است و بايستى بر طبق او عمل
كنم. اين مبنا، مبناى اسلامى است ...
تفكر اسلامى بر مبناى يك پايهى محكم، برخاسته از ولايت اللّه، با
شيوهى مشخص و تدوين شدهى در قانون اساسىِ جمهورى اسلامى كه خداى متعال به
انسانها حق داده كه يك حقى را به كسى بسپرند، بنا شده كه بگويند آقا! شما بيا
براى ما اين كارها را انجام بده. مردم هم اين حق را در آراء خودشان