بسمه تعالى ولايت در جميع صُوَر دارد. لكن
تولّى امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين؛ كه در قانون
اساسى هم از آن ياد شده است، و در صدر اسلام تعبير مىشده به بيعت با ولىّ مسلمين.
در بينش اسلامى، ولايت متعلق به خداست؛ يعنى هيچ احدى بر ديگرى ولايت
ندارد. اين كه زيدى كه بنده باشم، به عمروى كه شما باشيد، بگويد آقا شما بايد
آنجور كه من مىگويم عمل كنيد؛ نه، اين را در اسلام نداريم.
هيچكس بر كس ديگرى ولايت ندارد. ولايت مال خداست. اگر خداى متعال
براى اين ولايت مجرايى مشخص كرد و روشن كرد، اين مجرا مىشود همان مجراى الهى و
مورد قبول و قابل اتّباع، كه اين مجرا را خداى متعال مشخص كردهاست؛ در اسلام مشخص
شدهاست.
قانون و اجرا بايستى با معيارهاى خدايى و با مقررات الهى باشد؛ يعنى
با احكام اسلامى يا با احكام مشخص يا با كليات و آنچه كه از اسلام دانسته شده و
فهميده شدهاست، منطبق باشد و معارض نباشد. افرادى هم كه مجرى هستند، مشخصات و
خصوصياتى دارند؛ بايد عادل باشند، فاسق نباشند- خصوصياتى كه در قانون اساسىِ ما
متجسّد شده- و قانون اساسى هم همان شكل اجرايى و دالان عبور به سمت آن چيزى است كه
ولايت الهى براى ما ترسيم مىكند.[2] در منطق
اسلام، ادارهى امور مردم و جامعه، با هدايت انوار قرآنى و احكام الهى است. در
قوانين آسمانى و الهى قرآن، براى مردم شأن و ارج معين