مىدهند، وزراء انجام مىدهند، مسؤولين
گوناگون انجام مىدهند، قوهى قضائيه انجام مىدهد، يك چيزى وجود دارد كه او از
همهى اينها بالاتر است و او عبارت است از جهت دادن به اين همه.
ممكن است كه آدمهاى خوبى هم در دستگاه قضايى باشند، اما جهتِ قضاء،
جهت قضاء اسلامى و مرضىّ عنداللّه و مرضىّ لدى الفكر الاسلامى[1]
نباشد. رهبرى بايد اين را تضمين بكند ولو حالا در يك گوشهيى هم ممكن است يك خطاى
قضايى انجام بگيرد. مثل همين است دراموراجرايى حتى مثل همين است درامر تفنين و
قانونگذارى. مسائل فراوانى هست در حوزهى رهبرى كه عمدهى آنها بر مىگردد به
جهتگيرى و احياناً اتخاذ تصميمهايى كه مسؤولينذى ربط وكسانى كه مستقيماًمسؤول
آن هستند اينها به جهتى از جهات قادر نيستند به اتخاذ اين تصميمگيرى. آن وقت
رهبرى بايد بيايد آن كار راانجام بدهد وآن گره راباز كند.[2]
رهبرى مهمترين كارش عبارت است از تعيين سياستهاى كلان كشور؛ يعنى آن چيزهايى كه
جهتگيرى كشور را مشخص مىكند؛ كه همهى قوانين، همهى مقررات، همهى عملكردها
بايد در اين جهت باشد. حضور رهبرى در همهى بخشهاى كشور، به معناى حضور سياستهاى
رهبرى است كه بايد با دقت اجرا بشود. و من به شما عرض كنم هرجايى كه اين سياستها
اجرا شده است، كشور سود كرده است؛ هر جاى از اين سياستها- در طول سالهاى گذشته؛ از
ده سال دوازده سال پيش تا حالا- هرجا از اين سياستها تخلف شده است كشور ضرر كرده
است؛ گاهى ضررش را فهميدهاند، گاهى بعد گذشت مدتى ضررش را فهميدهاند.[3]