ولايت على بن ابيطالب يعنى در افكارت پيرو
على باشى، در افعالت پيرو على باشى، تو را با على (عليه السلام) رابطه اى نيرومند،
مستحكم، خلل ناپذير پيوند زده باشد، از على عليه السلام) جدا نشوى، اين معنى ولايت
است. اينجاست كه مىفهميم معنى اين حديث را «ولايه على ابن
ابيطالب حصنى»؛ ولايت على (عليه السلام) حصن و حصارمن است؛
«فمن دخل حصنى امن من عذابى»؛ هركه داخل اين حصار شد از عذاب خدا مصون و محفوظ
خواهد ماند. كه بسيار حرف جالبى است، يعنى مسلمانها و پيروان قرآن اگر از لحاظ فكر
و انديشه و از لحاظ عمل و تلاش و فعاليت متصل به على (عليه السلام) باشند از عذاب
خدا مصون و محفوظند.
آن كسى كه قرآن را قابل فهم نمىداند، اين چطور مىتواند بگويد من
ولايت على بن ابيطالب دارم و از لحاظ فكرى با على (عليه السلام) مرتبط هستم در
حاليكه على بن ابيطالب در خطبه نهج البلاغه مىگويد:
«و اعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذى لايغش، و الهادى الذى لا يضل، و المحدث
الذى لايكذب، وما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزياده او نقصان؛ زياده فى هدى
و نقصان من عمى»؛[1] و بدانيد
اين قرآن پند دهندهاى است كه خيانت نمىكند و راهنمائى است كه گمراه نمىنمايد و
سخن گوئى است كه دروغ نمىگويد و كسى با اين قرآن ننشست مگر آنكه چون از پيش آن
برخاست، هدايت و رستگارى او افزايش يافت يا كورى و گمراهى او كم گرديد. على (عليه
السلام) اين گونه مردم را به قرآن حواله مىدهد و اينطور مردم را به قرآن سوق
مىدهد، اگر كسى بگويد قرآن را نمىشود فهميد آيا اين ولايت على بن ابيطالب دارد؟!
هرگز، على بخاطر خدا حاضر است از تمام وجودش بگذرد اين عمل على است، اين شخص حاضر
نيست از يك ريال پولش، از جانش، از