ولايت بالاى سر اين مشعلها و چراغها نبود،
چطور روغنش ته كشيد؛ خشك شد؛ بد بوشد؛ پردود شد؛ كم نور شد تا به زمان معاويه رسيد
كه تحويل به يزيد داد و ديديد كه چه شد. همان چيزهايى كه فاطمه زهرا (سلام الله
عليها) به زنهاى انصار و مهاجر گفت و گوش نكردند، همان روزهاى اول، همان
پيشبينىهايى كه فاطمه زهرا كرد ولى مردم مسلمانِ غافلِ آن روز، نتوانستند بفهمند
و گوش نكردند، همانها تماماً انجام گرفت؛ همان «سيف صارم»، آن شميشير خونريز،
همان تيغى كه اصالتها و فضيلتها را مىكشت؛ همان دستى كه انسانها را و
انسانيتها را خفه مىكرد؛ همه اينها را فاطمه زهرا گفته بود؛ قبل از فاطمه زهرا
هم پيامبر گفته بود. اينها مىديدند، مىفهميدند و گفتند؛ ولى جامعه اسلامى
نفهميد. گوشها سنگين و كر شد. امروز هم صداى فاطمه زهرا هنوز به گوش مىرسد؛ اى
گوشهاى حساس و هشيار! بشنويد: جامعه داراى ولايت، جامعهاى مىشود كه تمام
استعدادهاى انسانى را رشد مىدهد؛ همه چيزهايى كه براى كمال و تعالى انسان خدا به
او داده اينها را بارور مىكند؛ نهال انسانى را بالنده مىسازد؛ انسانها را به
تكامل مىرساند؛ انسانيتها را تقويت مىكند.[1]
1. مفهوم ولايت
«ولايت»، يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس، يك وظيفه
سنگين و مهم است؛ نه اينكه براى كسى شأن و مقام غير عادى به وجود بياورد و او را
از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت ديگر، «ولايت» مورد بحث، يعنى حكومت و
اجرا و اداره، بر خلاف تصورى كه خيلى از افراد دارند، امتياز نيست بلكه وظيفهاى
خطير است.[2] اما ولايت
يك جامعه به چيست؟ ولايت يك جامعه به اين است كه
[1] - سيد على خامنه اى( رهبر معظم انقلاب)، كتاب
ولايت، ص 71- 68