اسم الکتاب : نظام سياسى اسلام المؤلف : نصرتى، على اصغر الجزء : 1 صفحة : 70
هيچوجه نيست».[1]
«كارلايل، دموكراسى را حكومت فرصتطلبان و شارلاتانها ناميد. گادوين دموكراسى را
حكومت عوامفريبان انگلها و رييسان حزب ناميد. منتقدى ديگر دموكراسى را حكومت
سياستمداران، توسط سياستمداران، براى سياستمداران توصيف مىكند».[2]
و از آنجا كه نظامهاى دموكراسى جديد، غالبا در بستر نظام اقتصادى سرمايهدارى رشد
مىكنند، به حاكميت طبقات مالك و ثروتمند مىانجامد. اليگارشى اقتصادى، به شكل
پنهان و آشكار، نبض قدرت سياسى را در اختيار گرفته و آرا مردمى را به نفع خود
سمتوسو مىدهد؛ چنانچه اقدام به خريد آرا مىكند و در نهايت حكومتهاى شكلگرفته
از آراى مردمى را زير سلطه خود قرار مىدهد.
5. اگر اظهار نظر و تصميمگيرى در امور پيچيده و تخصصى به عهدهى
كسانى باشد كه كمترين اطلاع و آگاهى ندارند؛ جامعه دچار خسارتهاى زيادى مىشود و
اين امر عقلانى نيست؛ اما در دموكراسى، يعنى نظر دادن در مورد مسائل كلان جامعه و
امورى كه حقيقتا منشأ آثار خوبوبد در جامعه مىشود، به رأى عمومى گذاشته مىشود.
مطمئنا توجيه قابل قبولى نيست كه طرفداران دموكراسى بگويند: «همگان كمتر اشتباه
مىكنند»؛ بلكه تجربه حكومتهاى دموكراتيك، پر از اشتباهات و حتى كجروىهاى بزرگى
است كه از انتخاب و پسند عمومى جامعه به وجود آمده است.
6. ممكن است، در شرايطى با اهرم انتخابات و آراى مردمى، وضعيتى در
جامعه فراهم شود كه جلوى حاكميت مردم، گرفته شود؛ چنانچه برخى از سياستمداران،
شرايطى فراهم مىكنند كه جامعه به هميشگى بودن رياست و حكومت آنان، رضايت دهد و
اين موضوع در عمل، نقض دموكراسى به وسيله دموكراسى است.
2. نظامهاى سياسى دينى
ملاك و معيار تشخيص دينى بودن يك نظام سياسى، دينمدارى دستگاه
حكومتى آنست؛ يعنى بايد شاكله و اجزاء حكومت، خود را مبعوث دين مروج و عامل به احكام
و قوانين آن بدانند و نيز زمامدارى را نوعى مأموريت الهى در حفظ و گسترش دين به
شمار