responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن    الجزء : 1  صفحة : 165

ابوسعيد خدرى خدمت پيغمبر (ص) آمد و گفت: قد بلغت القلوب الحناجر ...؛ جانها به لب رسيده، آيا كلمه‌اى به ما نمى‌آموزى كه بدان دلهاى خويش را آرام سازيم؟ حضرت فرمود: بگوييد «اللهم استر عوراتنا و آمن روعاتنا»؛ «خدايا روزنه‌هاى مرزى شهر ما را از نظر دشمنان بپوشان و بيم و هراس ما را به آرامش مبدل فرما.»

كفّار يك ماه پشت خندق متوقف‌ماندند. رسول خدا به تنهايى از سپاه دور گشت و در همين نقطه كه اكنون مسجد فتح است نماز گزارد و دعا كرد. چون حضرت مراجعت نمود، مبارزه انفرادى شروع شد. عمربن عبدود از جنگاوران قريش از خندق گذشت و هماورد طلبيد. پيامبر (ص) فرمود كه يك نفر برخيزد و شر اين مرد را از سر مسلمانان قطع كند. اما هيچكس جز على (ع) آماده مبارزه نبود. پيامبر، شمشير خود را به على داد و عمامه مخصوصى به سر او بست. على با سرعت به طرف ميدان حركت كرد. در اين لحظه پيغمبر (ص) فرمود: «برز الايمان كله الى الشرك كله»؛ ايمان و كفر به تمامى روبروى يكديگر قرار گرفته است.

نبرد آغاز شد و گرد و غبار، اطراف ميدان را فرا گرفت. تنها صداى به هم خوردن شمشير و سپر به گوش مى‌رسيد. حضرت على ضربتى به عمرو زد. او نقش بر زمين شد. در اين هنگام، چند نفرى از سپاه‌دشمن كه از خندق گذشته‌بودند، تا اين‌صحنه را ديدند پا به فرار گذاشتند. عمرو روى زمين افتاد و على (ع) خواست او را به هلاكت برساند كه به حضرت جسارت كرد و آب دهان پرتاب نمود. ناگهان حضرت بلند شد و دور ميدان قدم زد، سپس او را به هلاكت رسانيد. از حضرت على (ع) سؤال شد كه چرا همان لحظه او را نكشتى؟

اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن    الجزء : 1  صفحة : 165
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست