اسم الکتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى المؤلف : كريمى والا، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 81
ندارند. عدم اطاعت از شاه شورش عليه خداست؛
همان طور كه مباحثه در توانايى و ناتوانى خدا كفر و الحاد است، به همان ترتيب
مباحثه و جدل تبعه، كه شاه اين يا آن كار را مىتواند بكند يا نمىتواند، گستاخى و
اهانت است.[1] براساس
چنين تفكرى، «لوئى پانزدهم» پادشاه فرانسه در سال (1770 م) در بيانيهاى اعلام
مىدارد:
اقتدارى كه پادشاهان دارند، به نمايندگى از سوى مشيت بارىتعالى است.
سرچشمه قدرت خداست نه مردم؛ پس پادشاهان تنها در برابر خدا مسئول قدرتى هستند كه
به آنها عطا كرده است.[2] اين
مرحلهاى ديگر در انديشه سياسى غرب براى ترسيم حكومت دينى و انتساب اركان آن به
خداوند است.
نتيجه نگاه اجمالى، به تحولات تاريخى حكومت منتسب به خداوند، كه
ترسيم أشكال حكومت دينى در فضاى فكرى انديشوران غرب متأثر از اين تحولات است، روشن
مىسازد كه در انديشه سياسى غرب مراد از حكومت دينى و «تئوكراسى» يا طبيعت الهى
فرمانرواست يا مراد از آن، نيابت خدايى فرمانرواست كه از طريق پاپ به او تفويض
شده است و يا به معناى دخالت مشيت الهى در اقتدار فرمانروا و مقتضاى قضاوقدر الهى
مىباشد.
ب) وجوه نقد اشكال حكومت دينى در انديشه غرب
اشكال حكومت دينى در انديشه غرب از ديدگاههاى مختلف، مورد ترديد و
مناقشه است كه در محورهاى سهگانه زير به آنها اشاره مىكنيم: