اسم الکتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى المؤلف : كريمى والا، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 270
الناصر و ما أخذ الله على العلماء ألّا
يقارّوا على كظّة ظالم و لا سغب مظلوم لألقيت حبلها على غاربها.[1] امام
عليه السّلام در خطبه شقشقيه، بعد از آنكه دو بار قسم ياد مىكنند؛ دلايل پذيرفتن
خلافت را در سه چيز عنوان مىنمايند: يكم، حضور جمعيت فراوان براى بيعت؛ دوم، تمام
شدن حجت با وجود يار و ياور براى برپايى حكومت؛ سوم، پيمانگيرى خداوند از علما
براى برطرفسازى ظلم و فريادرسى به مظلومان. البته تحقق دو دليل اول، شرط تحقق
دليل سوم است؛ زيرا با بيعت نكردن مردم با امام عليه السّلام نبودن ياور، امكان
برپايى عدالت در بين نخواهد بود.[2]
نقد و بررسى
در اين فراز از خطبه، امام عليه السّلام درصدد نماياندن عنصر اساسى
در تحقق و اثر بخشى حكومت؛ يعنى (خواست و تمكين مردم) مىباشند كه در مورد حكومت
آن حضرت به نحو برجستهاى نمايان شد؛ چنانكه امام عليه السّلام در گزارش اصرار
مردم در بيعت با ايشان؛ مىفرمايند:
ينثالون عليّ من كلّ جانب حتى لقد وطئ الحسنان و شقّ عطفاى؛[3] از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آنكه حسن و حسين عليهما السّلام زير
دست و و پا ماندند و ردايم از دو طرف پاره شد.
در واقع از منظر امام عليه السّلام اشتياق بىسابقه مردم در سپردن
سرنوشت اجتماعى خود به رهبرى دادگرى چون على عليه السّلام پشتوانهاى مطمئن در
اعما حاكميت عدالت و حجتى قائم در اقامه حق بود و حضرت امير عليه السّلام درصدد
صحه گذاردن به نقش محورى