اسم الکتاب : مردم سالارى دينى و نظريه ولايت فقيه المؤلف : مصباح يزدي، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 48
زيانآور است[1]
و مىبايست از رويكرد جامعهشناسانه كه فاقد مبانى فلسفى و فلسفه سياسى پرهيز كرد.
افلاطون كاربرد خطابه در حكومت را نيز طرد مىكرد. از منظر وى
مردمسالارى شهوات مردم را برآورده مىكند و رهبران دمكراسى ذوق و اميان عامه پسند
را ملاك سياست قرار مىدهند. چنين حكومتى به طور طبيعى با تكيه بر اقناع به
تملقگويى روى آورده[2] و از مصالح
واقعى و تأمين نيازهاى اساسى بازمىماند.
در دمكراسى معاصر كه اومانيسم، كثرتگرايى، قراداد اجتماعى
ليبراليسم، پلوراليسم معرفتى و هستى شناختى مهمترين شاخصه آن برشمرده مىشود،
نقدهاى گوناگونى ارائه شده است. دمكراسى از سه زوايه مورد ارزيابى قرار دارد. در
منطق درونى تفكر غرب مىتوان به ارزيابى دمكراسى پرداخت. در رويكرد عملى، انطباق
تئورى و عمل را مىتوان بررسى و ان را مورد نقد عملى قرار داد. در اين نوشتار آنچه
حائز اهميت است، آن است كه دمكراسى را در سايه انديشه اسلامى و در پرتو ديدگاههاى
حضرت امام به اختصار مورد ارزيابى قرار مىدهيم.
جايگاه دمكراسى در انديشه اسلامى چيتس؟ آيا ميان آن دو سازگارى وجود
دارد؟
پاسخ به اين سؤالها و پرسشهاى ديگر درباره ويژگىهاى آن از مسائلى
هستند كه در خلال چند دهه اخير، دانشوران اسلامى را به خود مشغول كرده است.
در بررسى جايگاه دمكراسى در اسلام، متفكران اسلامى با توجه به تعريفى
كه از دمكراسى ارائه مىكنند دو ديدگاه دارند. اگر دمكراسى را براساس برخى تعاريف
رايج