اسم الکتاب : مردم سالارى دينى و نظريه ولايت فقيه المؤلف : مصباح يزدي، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 47
مىآورند، نيز رفتارى دوگانه دارند؛ از سويى
شعار قانونمدارى و يا دانستن حق مردم است به ميان آورده مىشود؛ اما در مقام عمل
تنها چارچوبههاى جزئى و جناحى معيار قانون و عمل قرار مىگيرد. پيروان دمكراسى در
عصر جديد هيچگاه در مقام عمل صداقت نداشتهاند و تا آنجا كه تاريخ به ياد مىآورد
همواره آميخته با خدعه، نيرنگ، رفتار براساس اصالت قدرت و تنازع بقا، و توصيههاى
ماكياولى بوده است.
د. بىتوجهى به عدالت و ارزشهاى اخلاقى
«چنين نيست كه يك طرز حكومتى، از اين حكومتهايى كه هست، چه
جمهورىاش و چه سلطنتىاش و چه استبدادىاش، و چه مشروطهاش يك حكومت عادله باشد
كه واقعا اصلاح به حال ملت بكند و براى مردم فرمانروايى بكند، نه فرمانروايى براى
قدرتهاى بزرگ و براى خودشان بكنند، نداريم يك همچو حكومتى».[1]
4. اسلام و دمكراسى
افلاطون با ديدگاه قراداد اجتماعى مخالفت كرد؛ چرا كه به نظر او
عدالت و قانون براى خود وجود خاصى دارد. در آن روزگار نابسامانىهاى زمانه موجب
گشت افلاطون از سياست به فلسفه سركشد و سپس از فلسفه مجددا به سياست بازگردد.[2] در اين راستا وى مىكوشيد بنيانهاى
سترگى براى سياست طراحى كند و با اين رفتار به بسيارى از كسان آموخت كه فعاليت
سياسى بدون تفكر و پشتوانه عميق فكرى