اسم الکتاب : مردم سالارى دينى و نظريه ولايت فقيه المؤلف : مصباح يزدي، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 34
رشد و بقاى سرمايهدارى شدهاند. زمانى كه
ماركس زوال سرمايهدارى در غرب را پيشبينى مىكرد، ثروتمندان دريافتند كه بقاى
درازمدّت آنها منوط به آن است كه شرايط پيدايش انقلاب را از بين ببرند. ازاينرو،
پرداخت مستمرى به سالمندان، نظام بهداشت و درمان عمومى را ابداع كردند. چرچيل، در
سال 1911، نخستين طرح بيمه بيكارى را اجرا كرد و روزولت، رئيس جمهور امريكا، نظام
تأمين اجتماعى را طراحى كرد. بىترديد اگر نظام سرمايهدارى مورد تهديد قرار
نگرفته بود، هيچ يك از اين تسهيلات عرضه نمىگشت.[1]
اشپلنگر، يكى از نظريهپردازان غربى، معتقد است كه افراد وقتى مىتوانند از قوانين
اساسى اسفتاده كنند كه «پول» داشته باشد. وى مىنويسد:
از طرف ديگر، داشتن پول است كه نمايندگان پارلمانى را نسبت به
انتخاباتكنندگان خود بىاعتنا و بىقيد ساخته است. درصورتىكه يكى از اصول ساده و
ابتدايى دمكراسى اين است كه وكيل بايد از هر حيث پاىبند تمايلات مموكّلين خود
باشد و شب و روز در خدمت و جلب رضايت انتخابكنندگان خود بكوشد.[2]
3. در نظامهاى دمكراسى، رأى كالايى قابل فروش است و از آن جا كه بين افراد به حسب
اقتصادى تفاوت است، آشكارا عدهاى ثروتمند و صاحب نفوذ مىتوانند آن را خريدارى
كنند؛ مثلا در انتخابات رياست جمهورى امريكا، رژيم پيشين ايران مخارجى را هزينه
مىكرد كه رئيس جمهور مطلوبش روى كار آيد. احزاب معمولا ابزارى در