اسم الکتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 260
سومين سؤال
درست است كه مردم حق نقض بيعت را ندارند، ولى اگر مردم به هر دليل
بيعت خود را شكستند در اين صورت حاكم شرعى چه وظيفهاى دارد؟ آيا بايد از قدرت
كنارهگيرى كند يا نه مقاومت به خرج دهد؟
براى جواب اين سؤال باز بايد سراغ متون اسلامى و عملكرد ائمه معصومين
رفت و به تاريخ ائمه خصوصاً عملكرد حضرت على (ع) توجه كرد.
با توجه به شواهد تاريخى مردم جامعه اسلامى آن روز با حضرت امير (ع)
بيعت نمودند، اما پس از مدتى بيعت خود را شكستند. خود حضرت (ع) در خطبه شقشقيه در
اين خصوص مىفرمايد: «فما راعنى إلا والناس كعرف الضبع إلى ينثالون على من كل جانب
... فلما نهضت بالامر نكثت طائفة و مرقت أخري و قسط آخرون»
(نهجالبلاغة، بىتا، ج 1، ص 35)؛ يعنى ... پس چونكه امر
حكومت را به دست گرفتم پس گروهى طائفهاى پيمان شكستند (اشاره به طرفداران طلحه و
زبير) و طايفه ديگر از دين خارج شدند (اشاره به نهروان و خوارج) و طايفه سوم ستم
روا داشتند (اشاره به طرفداران معاويه)» وكار را به جايى رساندند كه حضرت در
خطبهاى ديگر مىفرمايد: «اللهم إنى قد مللتهم و ملونى و سئمتهم و سئمونى فأبدلنى
بهم خيراً منهم و أبدهم بىشرا منى» (همان، ص 65، خطبه 24)؛ يعنى «بارالها اينها از من ملول شدهاند و من از اينان ملول شدهام
و ...».
اما حضرت (ع) بعد از اين همه نقض بيعت و عدم همكارى مردم چه كار كرد؟
آيا امر خلافت و حكمت بر مسلمين را واگذار كرد؟ آيا وقتى ديد كه
مخالفين به هيچ وجه راضى نمىشوند و از در اطاعت در نمىآيند با آنها به ملايمت و
مسامحه و به عبارت امروزى با تساهل و تسامح رفتار كرد؟ يا نه وقتى بيعت را شكستند
و از حضرت روى گردان شدند ايشان اولًا سعى كرد كه با منطق و استدلال خصم را به راه
آورد. چنانچه به معاويه مىنويسد: «إنه بايعنى القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و
عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد أن يختار و لاللغائب أن يرد ...» (همان، ج 3، ص 7). اما وقتى ديد كه منطق و
استدلال فايده ندارد از در خشونت درآمدند و
اسم الکتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 260