اسم الکتاب : قلمرو دل المؤلف : محدثى، جواد الجزء : 1 صفحة : 11
«بىنهايت بزرگ» رابطه برقرار كند و اين
پيوند، او را از خاك تا افلاك ببرد؟
چگونه اين «هيچ» به آن «همه» متصل مىشود؟
آيا جز «دعا و نيايش»، راهى براى اين پيوند هست؟
دعا چيست؟ شرايط آن كدام است؟ استجابت دعا يعنى چه؟ پيدا كردن «حال»
در دعا چگونه به دست مىآيد؟ به چه زبانى بايد دعا كرد؟
نيايش چه تأثير روحى و معنوى بر زندگى ما دارد؟ و ... سؤالاتى از اين
دست بسيار است.
مىدانيم كه دعا، تنها خواندن جملاتى و باز خوانى متنى، بىحضور دل و
بىكشش روح نيست. يعنى خواندن الفاظ نيست، بلكه خواستن از عمق جان است. اگر دعا از
جان سوخته و عطشناك برآيد، «اجابت» خدا، آب گوارايى بر عطش سوزان دل سوختگان است.
بايد اجازه داد تا پاى اشك، از جاده دل عبور كند. بايد گذاشت وقتى
آسمان دل مىگيرد، باران اشك جارى شود.
بايد گذاشت وقتى حالت اضطرار و نياز و طلب و درماندگى دست مىدهد،
عنان سخن به دست دل داد، تا صميمانه با خدا حرف بزند و مثل يك كودك، زار بزند، اشك
بريزد، با اصرار بخواهد و يقين داشته باشد كه اين پاى بر زمين كوبيدن و اشك و
التماس داشتن، موجب بر آمدن حاجت مىشود و گريه، سلاح نيايشگر است و اميد، سرمايه
اوست ... «إرْحَمْ مَن رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ و سِلاحُهُ البُكاءُ ...»[1]
بايد كارى كرد تا چشمه «ربّنا» از دل بجوشد و بر كوير سينههاى سوزان جارى شود و