اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام الملک توسي الجزء : 1 صفحة : 288
آرد تا كار او قوى گردد. و چون حسين مرو
رودى بمرد محمّد نخشبى بنيابت او بنشست و خلقى بسيار از مردم خراسان دعوت او را
اجابت كردند. و يكى بود،]821 b[ او را پسر سواده گفتندى، از دست سنيان رى بگريخته بود و بخراسان
پيش حسين بن على مرو رودى[1] شده و يكى
از سران باطنيان بود. اين محمد نخشبى او را خليفه خويش كرد بمروالرود و خود از آب
بگذشت و ببخارا شد.
و كار خويش را[2] رونقى
نديد و آشكارا نمىيارست كرد. از بخارا بنخشب شد و بكر نخشبى را كه نديم[3] امير خراسان بود و خويش او بود در
مذهب خويش آورد. و بكر با اشعث كه دبير خاص بود و محل نديمان داشت دوستى داشت، او
را نيز در اين مذهب آورد. و ابو منصور چغانى عارض بود و خواهر اشعث را بزنى داشت،
او را نيز دعوت كردند، اجابت كرد. و آيتاش حاجب خاص بود، با اينها دوستى داشتى، هم
در اين مذهب آمد.
9- پس اين جماعت محمّد نخشبى را گفتند «ترا در نخشب حاجت نيست بودن.
برخيز و بحضرت آى ببخارا تا ما چنان كنيم كه باندك مايه روزگار كار تو بر فلك
رسانيم و محتشمان را در اين مذهب آريم.» برخاست و از نخشب ببخارا شد و با اين
طايفه با محتشمان مىنشست و ايشان را دعوت مىكرد و هركه در مذهب او آمد سوگندش
مىداد «تا من نگويم با كسى[4] نگويى.»
اولا مردمان را در مذهب شيعت مىكشيد، آنگاه بتدريج در مذهب سبعيان مىبرد تا رئيس
بخارا و صاحب خراج و وجوهان شهر را و بازارها را همه در اين مذهب آورد و حسن ملك
را كه از خواص بود و والى ايلاق بود و على زراد را كه وكيل خاص بود در مذهب آورد.
بيشتر از اينها كه ياد كرديم نزديكان و معتمدان پادشاه