responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام ‌الملک توسي    الجزء : 1  صفحة : 244

پس چندان هيزم بر صحرا نهادند كه نيم فرسنگ در نيم فرسنگ بگرفت و آتش اندر زدند.

4- چون آتش زور گرفت كيكاوس بر بالاى كوهى شد، سياوش را گفت «در آتش رو.» سياوش بر شبرنگ نشسته بود. نام خداى برد و اسپ را در آتش جهانيد و ناپيدا شد. ساعتى نيك بگذشت. از آتش بيرون آمد بسلامت چنانكه يك تا موى بر اندام او تباه نشده بود و نه بر اسپ او بفرمان خداى عزّ و جلّ. و همه خلق در شگفت آن بماندند و موبدان از آن آتش بگرفتند و بآتشكده بردند و هنوز آن آتش زنده است و بر جاى است كه حكم كرد براستى.

5- و بعد از اين حكم كيكاوس سياوش را اميرى بلخ داد و آنجا فرستاد و سياوش را بسبب سودابه از پدر دل‌آزرده بود و زندگانى برنج مى‌گذاشت. در دل كرد كه در ولايت ايران نباشد و مى‌سگاليد كه بهندوستان شود يا بچين و ماچين.

پيران ويسه كه وزير و سپاه‌سالار افراسياب بود از راز دل سياوش خبر يافت.

خويشتن را بر او عرضه كرد و از افراسياب بهمه نيكويى و درخواست او را در پذيرفت‌[1] و در عهد شد و گفت «خانه يكى است و هر دو گوهر يكى. و افراسياب ترا از همه فرزندان گرامى‌تر دارد و هرگاه خواهد كه با پدر دل خوش كند و بزمين ايران رود افراسياب در ميان رود و با كيكاوس وثيقتى هرچه محكم‌تر بكند، آنگه او را بهزار اعزاز و اكرام پيش پدر فرستد.» سياوش از بلخ بتركستان شد و افراسياب دختر خويش بدو داد و او را گرامى‌تر از فرزندان خويش مى‌داشت تا گرسيوز را برادر افراسياب بر او حسد آمد]801 b[ و بدگويان دست با او يكى كردند و چاره‌ها كردند تا افراسياب با او بد شد و او بى‌گناه در تركستان كشته آمد. و شيون در ايران افتاد و يلان درآشفتند و رستم از


[1] - بهمه نيكوى و درخواست او را درپذيرفت‌N : همه نيكو درخواستند اوها پذيرفت‌P : همه نيكويها نمودC : همه نيكويى درخواست و او درپذيرفت‌K

اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام ‌الملک توسي    الجزء : 1  صفحة : 244
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست