اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام الملک توسي الجزء : 1 صفحة : 243
مسلط شده است جز رسوايى و شر و فتنه و فساد
حاصل نيامده است. اندكى از اين معنى ياد كنيم تا در بسيارى ديدار افتد.
2- اول مردى كه فرمان زن كرد و او را زيان داشت و در رنج و محنت
افتاد آدم بود عليه السلام كه فرمان حوا كرد و گندم بخورد تا از بهشت بيفتاد و
دويست سال مىگريست تا خداى تعالى بر وى ببخشود و توبه او بپذيرفت.
حكايت
3- سودابه بود زن كيكاوس كه بر وى مسلط شده بود. چون كيكاوس كس برستم
فرستاد و «سياوش را»- كه پسرش بود و رستم پرورده بود و بجاى مردان رسيده بود-
فرمود «پيش فرست كه مرا آرزوى وى مىكند» رستم سياوش را[1]
پيش كيكاوس فرستاد و سياوش سخت نيكوروى بود، سودابه از پس پرده او را بديد و بر وى
فتنه گشت. كيكاوس را گفت «سياوش را بفرماى تا در شبستان آيد تا خواهرانش او را
ببينند.» كيكاوس را گفت «در شبستان شو كه خواهرانت ديدار تو مىخواهند.» سياوش گفت
«فرمان خداوند راست و ليكن ايشان در شبستان بهتر باشند و من در ايوان.» چون در
شبستان شد سودابه قصد او كرد و او را بخويشتن كشيد بمعنى فساد. سياوش را خشم آمد و
خويشتن را از دست او بكند و از شبستان بيرون آمد و بسراى خويش رفت. سودابه بترسيد
كه مگر او پيش پدر بگويد و گفت «آن به كه من پيشدستى كنم.» پيش كيكاوس رفت و گفت
«سياوش قصد من كرد و در من آويخت و من از دست او بجستم.» كيكاوس بر سياوش دل گران
كرد و اين گفتوگوى و وحشت بجايى رسيد كه سياوش را گفتند «ترا بآتش سوگند بايد
خورد تا دل شاه]801 a[ بر تو خوش گردد.» گفت «فرمان شاه راست. بهرچه
فرمايد ايستادهام.»